نشریه چشمه
نقل از جهان، در صفحه سوم چهارمین شماره نشریه ماهانه "اندیشه فرهنگی"چاپ خوی دو کاریکاتوری موهن به چاپ رسیده که بنوشته خود نشریه، از شماره 167 نشریه "حاجی بابا" در 17 تیرماه سال 1332 انتخاب شده است.
در هر دو کاریکاتور مردی با محاسن بلند و عمامه ای سیاه به تصویر کشیده شده است که در یکی از آنها یاپین تنه مرد بشکل گربه و دیگری به شکل انسان می باشد.
در زیر دو کاریکاتور مطلبی با عنوان "مقاله کشدار" نگاشته شده که این مطلب نیز از همان نشریه حاجی بابا انتخاب شده است.
برخی منابع مطلع گفته اند: این نشریه بدلیل انتشار کاریکاتور توهین آمیز نسبت به روحانیت از مقابل دکه های روزنامه فروشی جمع آوری شده است.
این نشریه در استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و به دو زبان ترکی و فارسی منتشر می شود.
حمایت بوش از اصلاح طلبان؛ هر روز صریح تر از دیروز!
به گزارش رجانیوز، پس از آن که اصلاح طلبان داخلی به این بهانه که اگر از آمریکا تبری بجوییم پشتوانه مان را از دست می دهیم، حاضر نشدند مرزشان با دشمنان کشور را مشخص کنند، جرج بوش در سخنانی صریح تر از گذشته از آنان حمایت کرد.
وی که در پاسخ به تبلیغات انتخاباتی سناتور باراک اوباما کاندیدای دموکرات ها در انتخابات آتی ریاست جمهوری مبنی بر اینکه در صورت پیروزی با سران ایران و کوبا وارد مذاکره بدون پیش شرط خواهد شد، سخن می گفت، این نوع مذاکره را «باعث دلسردی اصلاح طلبان در این دو کشور» خواند و به همین دلیل خواستار اجتناب از آن شد.
بی بی سی از قول بوش نوشت: "من به مردم یادآوری می کنم که تصمیم رئیس جمهور آمریکا برای مذاکره با برخی چهره های بین المللی می تواند به شدت مخرب باشد. این پیام بدی به متحدین ما می دهد. حاکی از گیجی و آشفتگی سیاست خارجی ما خواهد بود. اصلاح طلبان را دلسرد می کند. به نظر می رسد این نوع مذاکره در مورد آن دو کشوری که شما به آنها اشاره کردید اشتباه خواهد بود."
بوش افزود: اصلاح طلبان در کشورهایی چون ایران و کوبا نباید احساس کنند آمریکا حکومت های این کشورها را مشروع می داند.
گفتنی است اواخر هفته گذشته حزب مشارکت در بیانیه به بهانه صدور قطعنامه سوم و انتخابات مجلس مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را زیر سوال برده بود.
همچنین رهبر انقلاب پس از اولین حمایت بوش از اصلاح طلبان صراحتا اعلام کرد: حمایت آمریکا از هر کسی در ایران ننگ است. ایشان همچنین خواستار روشن شدن مرزهای اصلاح طلبان و دشمنان انقلاب شدند و فرمودند: هم مردم و هم آن دستهای که رئیس جمهور امریکا از آن اعلام حمایت کرده است باید فکر کنند که چرا امریکا میخواهد از آن دسته حمایت کند و آن دسته چه نقصی داشته که امریکا را به فکر حمایت از آن انداخته است.
حمله یک جوان ایرانی به Google
پندار یوسفی جوان 26 ساله ایرانی توانست با نفوذ در سایت گوگل کلمه خلیج عربی را غیر قابل دسترس و در عوض خلیج فارس را تثبیت کند. به این ترتیب افرادی که می خواهند در مورد خلیج فارس تحقیقی انجام دهند با کلمه خلیج عربی نمی توانند به اهداف خود دست یابند.
بر اساس گزارش جهان ، کسانی که در این سایت خواهان تحقیق درباره خلیج عربی(Arabian gulf) هستند بعد از باز کردن گزینه هایی که گوگل برایشان پیشنهاد می کند و معمولا هم به زبان عربی و یا انگلیسی است با این جمله روبرو می شوند: " کلمه خلیج عربی اشتباه است، لطفا از کلمه خلیج فارسی Persian gulf استفاده کنید." با انجام این کار تمام کاربران دنیا فقط در صورتی می توانند از تاریخچه خلیج فارسی مطلع شوند که تنها نام این خلیج را " Persian gulf " در گوگل ذکر کنند.
محمد عطریانفر عضو ارشد حزب کارگزاران پیش بینی کرد که اصولگرایان بیش از ? ??درصد مجلس هشتم را از آن خود کنند.
یکی از مشاوران باراک اوباما نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری، از این که به یک روزنامه اسکاتلندی گفته است "هیلاری کلینتون یک هیولا است" عذرخواهی کرد.
شنیده ها حاکی از این است که برخی از پیامهای کوتاه تلفن همراه با منابع ارسال نامعلوم ، عملکرد ، فعالیتها و نکات قوت افراد را به تمسخر گرفته و روزانه هزاران بار میان مردم آن حوزه رد و بدل میشود. در برخی مواقع، محتوای پیامهای انتخاباتی ارسالی، وارد حریم خصوصی نامزدهای انتخاباتی میشود.
به نقل ازشیعه آنلاین، سلفی های افراطی عربستان با پخش کیلیپ تصویری از رقصیدن یکی از مفتیان این کشور، جنجالی بزرگ در عربستان سعودی به وجود آورده اند.
کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان گفت: از مجموع 7 هزار و 597 کاندیدای انتخابات مجلس هشتم که صلاحیتشان مورد بررسی قرار گرفت صلاحیت 3755 نفر یعنی 73 درصد مورد تایید واقع شد.
"مجدی حسین" سیاستمدار مصری در گفتگو با مهر تاکید کرد: علاوه بر سکوت در برابر جنایات اسرائیل در غزه ، یکی از نمادهای مواضع ظالمانه شورای امنیت قطعنامه اخیر علیه فعالیتهای ایران است که با وجود همکاری مثبت آن با آژانس صادر شد . این نهاد ظاهرا بین المللی همواره خط مشی ظالمانه ای علیه مسلمانان داشته و باید ایده گارودی مبنی بر تحریم سازمان ملل تا اختصاص کرسی دائم در شورای امنیت توسط جهان اسلام عملی شود.
با اتخاذ سیاستهای کنترلی در دوره مدیریت جدید بانک مرکزی و تلاش برای تقویت انضباط مالی، درصد رشد نقدینگی، مهارشده و در پایان آذر به پایینترین سطح خود از سال 1384تاکنون رسید.
عزت ا... سحابی با اشاره به اینکه اقلیت مجلس هفتم منفعل بود گفت: من از اصلاح طلبان ناامیدم ،در طول چهار سال مجلس هفتم از نمایندگان اصولگرا اعتراض شنیدیم اما از اصلاحطلبان اعتراضی شنیده نشد.
فتوای جدید یک متفکر اسلامی به نام «جمال البنا» از کشور مصر در خصوص «حلال بودن بوسه بین دختران و پسران جوان در اماکن عمومی» بحث و جدال گسترده ای را در بین مجامع علمی و دینی مصر ایجاد کرده است.
با گسترده شدن دامنه اهانت ها به مقدسات و پیامبران الهی این بار یک اسرائیلی به اصطلاح محقق که نتایج تحقیقات مضحک وی در هفته گذشته منتشر شد، معتقد است حضرت موسی (ع) در بالای کوه سینا بر اثر استعمال نارکوتیک های قوی دچار توهم شده و با خدا، هم صحبت شده است!
یک نظر سنجی بعمل آمده توسط شبکه تلویزیون ده اسرائیل شصت درصد از سوال شوندگان هیلاری کلینتون را رئیس جمهور مناسبتری نسبت به اوباما دیگر نامزد حزب دمکرات آمریکا می دانند .
بیش از 200 تن از صاحبان صنایع و سرمایه داران ایتالیایی در همایشی آمادگی خود را برای سرمایه گذاری در ایران و گسترش همکاریهای تجاری و اقتصادی با ایران اعلام کردند.
سخنگوی شورای شهر تهران گفت : نرخ کرایه های تاکسی خطی در سال 87، 12 درصد و تاکسی های گردشی 13 درصد، تاکسی های فرودگاه 15 درصد، تاکسی های تلفنی، 13 درصد و تاکسی های راه آهن و ترمینال نیز 12 درصد افزایش پیدا می کند.
سایت فاطمه رجبی نویسنده مقالات مشهور فیلتر شد. فاطمه رجبی در یک سال گذشته بشدت آماج حملات اصلاحطلبان و برخی مدعیان اصولگرایی به خاطر نوشتن مقالات تند و نقادانه درباره برخی چهرههای مطرح بوده است .
شبکه "بی بی سی" انگلیس در گزارشی مغرضانه، تظاهرات مردم عزادار تهران پس از نماز جمعه گذشته که به مناسبت سالروز رحلت پیامبر اعظم(ص) و برای محکوم کردن توهینهای غربیها به ساحت مقدس پیامبر(ص) برگزار شد را جشن به خاطر حمله فرد مسلح به مدرسه دینی یهودیان در قدس غربی توصیف کرد.
رئیس سازمان سنجش در مورد افزایش ظرفیتهای ارشد 87 گفت : برای این آزمون ظرفیتی معادل 37 تا 38 هزار نفر ایجاد شده است. در حال حاضر 8 هزار ظرفیت در دوره های شبانه و حدود 27 هزار ظرفیت در روزانه مشخص شده است.
رئیس مرکز مدیریت و حوادث فوریتهای پزشکی گفت : پسران 82 درصد افراد آسیب دیده در چهارشنبه سوری را تشکیل میدهند.
قائم مقام معاون امور دام وزارت جهاد کشاورزی گفت: با وجود ذخایر کافی مرغ و گوشت، عرضه نامحدود گوشت و مرغ در ایام نوروز بصورت شبانه روزی ادامه می یابد.
عضو شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان از حمایت قالیباف از لیست جبهه متحد اصولگرایان خبر داد.
تعدادی از کاندیداهای انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در حمایت از فهرست 30 نفره جبهه متحد اصولگرایان در تهران انصراف دادند.
نتایج تازهترین نظرسنجیها از افسران ارتش آمریکا نشان داد اکثریت آنها اعتقاد دارند این ارتش به نسبت پنج سال پیش ضعیفتر شده است.
حرف سیدالشهدا حرف روز، و همیشه حرف روز است؛ اصلاً حرف روز را سیدالشهدا آورده است و دست ما داده است و سیدالشهدا را این گریهها و مکتب وی را این مصیبتها و داد و قالها و این سینهزنیها و این دستجات حفظ کرده است. اگر فقط مقدسی بوده و توی اتاق و توی خانه مینشست و برای خودش هی زیارت عاشورا میخواند و تسبیح میگرداند چیزی نمانده بود... همینهاست که این نهضت را پیش برده، اگر سیدالشهدا نبود این نهضت را کسی پیش نمیبرد. ( امام خمینی ره )
خواص طرفدار حق، در هنگام عمل به تکالیف دشوار و در برابر امتحانهاى سخت، یا آن طورند که به راحتى از متاع و بهرههاى زندگى دنیوى دست بر مىدارند و یا چنانند که در شرایط سخت و دشوار نمىتوانند بر زیباییهاى مادى زندگى نظیر مقام، شهرت، پول، لذت و راحتى چشم فروبندند. بنا بر این هرگاه تعداد خواص طرفدار حق که حاضرند در پاى عمل به تکلیف از متاع دنیا دست بردارند و حتى از جان خود دست بشویند، بیشتر باشد؛ آن جامعه کاملا بیمه خواهد شد و هیچگاه دچار حالت دوران امام حسین(ع) نمىشود. ( امام خامنه ای )
خواص طرفدار حق، در هنگام عمل به تکالیف دشوار و در برابر امتحانهاى سخت، یا آن طورند که به راحتى از متاع و بهرههاى زندگى دنیوى دست بر مىدارند و یا چنانند که در شرایط سخت و دشوار نمىتوانند بر زیباییهاى مادى زندگى نظیر مقام، شهرت، پول، لذت و راحتى چشم فروبندند. بنا بر این هرگاه تعداد خواص طرفدار حق که حاضرند در پاى عمل به تکلیف از متاع دنیا دست بردارند و حتى از جان خود دست بشویند، بیشتر باشد؛ آن جامعه کاملا بیمه خواهد شد و هیچگاه دچار حالت دوران امام حسین(ع) نمىشود.
... و از آن فراتر ، از فراز بلند آسمان کهکشان بنگر! خورشیدی از میان خورشیدهای بیشمار آسمان لا یتناهی ، منظومه ای غریب ، و از آن میان سیاره ای غریب تر ، بر پهنه اش جانورانی شگفت هر یک با آسمان لایتناهی در درون ، اما بی خبر از غیر ، سر در مغازه تنهایی درون خویش فرو برده ، سرگرم با هیاکل موهوم و انگاره های دروغین ... و این هنگامه غریب در دشت کربلا آیا جای ملامتی هست ؟
آری ، انسان امانتدار آفرینش خویش است و عوالم بیرونی اش عکسی است از عالم درون او در لوح آینه سان وجود . طوفان کربلا ، طوفان ابتلایی است که انسانیت را در خود گرفته و آن کرانه های فراغت ، سراب های غفلتی بیش نیست . انسان قلب عالم هستی و حامل عرش الرحمن است. و این سیاره ، عرصه تکوین. اینجا پهنه اختیار انسان است و آسمان عرصه جبروت ، و امر تکوین در این میانه تقدیر می شود ... آه از بار امانت که چه سنگین است !
ای همسفر ، نیک بنگر که در کجایی ! مباد که از سر غفلت ، این سفینه اجل را مامنی جاودان بینگاری و در این توهم ، از سفر آسمانی خویش غافل شوی . نیک بنگر ! فراز سرت آسمان است و زیر پایت سفینه ای که در دریای حیرت به امان عشق رها شده است . این جاذبه عشق است که او را با عنان توکل به خورشید بسته است و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگر و ... و همه در طواف شمس الشموس عشق ، حسین بن علی علیه السلام ...مگر نه اینکه او خود مسافر این سفینه اجل است ؟ یاران ! اینجا حیرتکده عقل است ... و تا «خود» باقی است ، این «حیرت» باقی است . پس کار را باید به «می» واگذاشت ؛ آن می که تو را از «خویش» می رهاند و من وما را در مسلخ او به قتل می رساند . آه ! اِنَّ ا... شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلاً
عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف ، حسین است . اینجا در کربلا ، در سرچشمه جاذبه ای که عالم را بر محور عشق نظام داده است ، شیطان اکنون در گیر و دار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست می خورد ؛ از خون عاشق ، خون شهید .
شب عملیات والفجر هشت
نخلستانهای حاشیه اروندرود
غروب نزدیک می شود و توگویی تقدیرزمین از همین حاشیه اروندرود است که تعیین می گردد. و مگر براستی جز این است؟
بچه ها آماده و مسلح ، با کوله پشتی و پتو و جلیقه های نجات ، در میان نخلستانهای حاشیه اروند ، آخرین ساعات روز را به سوی پایان خوش انتظار طی می کنند . اینها بچه ای قرن پانزدهم هجری قمری هستند ؛ هم آنان که کره زمین قرن هاست انتظار آنان را میکشد تا بر خاک بلا دیده این سیاره قدم گذارند و عصر ظلمت و بی خبری را به پایان برسانند ... و اینک آنان آمده اند ، با سادگی و تواضع ، بی تکلف و صمیمی ، در پیوند با آب و درخت و آسمان وخاک و باران ...و پرندگان . و تو هم که از غرورآباد پر تکلیف نفس امّاره راه گم کرده ای و به یکباره خود را در میان این بندگان مطیع خدا یافته ای ، حس می کنی که به برکت آنان ، با همه چیز ، آب و درخت و اسمان و خاک و باران و پرندگان و دیگر انسانها پیوند خورده ای و بین تو و رب العالمین هیچ چیز نمانده است و دائم الصّلوه شده ای .
غروب نزدیک میشود و انتظار خوش ، دل بی تاب تو را در خود می فشارد.
این نخلستان ها مرکز جهان است ، چرا که بهترین بندگان خدا ، یعنی بنده ترین بندگان خدا در اینجا گرد آمده اند تا بر صف کفر بتازند و بند از اسرای شب برگیرند و آیینه فطرت ها را از تیرگی گناه بزدایند و کاری کنند تا جهان بار دیگر اهلیت نور را پیدا کند. آفتاب باز هم پایین تر آمده است و دلها می خواهند که از قفس تنگ سینه ها بیرون بزنند . انتظار سایه ای از اشتیاق بر همه چیز کشانده است . آیا می خواهی آخرین ساعات روز را در میان خط شکن ها باشی؟ امشب شب عاشورا است. تو هم بیا و درگوشه ای بنشین و این جماعت عشاق را تماشا کن . بیا و بعثت دیگر باره انسان را تما شا کن . خداوند بار دیگر انسان را برگزیده است ... بیا و دیگر باره انسان را تماشا کن. خداوند بار دیگر توبه انسان را پذیرفته و او را برای خویش برگزیده است .
اینان دریادلان صف شکنی هستند که دل شیطان را از رعب و وحشت می لرزانند و در برابر قوّه الهی آنان ،هیچ قدرتی یارای ایستایی ندارد. اما اگر نشنیده ای که آنان اسد ا... الغالب ، آن حیدر کرار صحنه های جهاد که چون فریاد به تکبیر بر می داشت و تیغ بر می کشید ، عرش از تکبیر و تهلیل ملائک پر می شد و رعد بر سپاه دشمن می غرید و دروازه خیبر فرو می افتاد ، او نیز شب که می شد...چه بگویم؟ از چاه های اطراف کوفه بپرس که هنوز طنین گریه ها و ناله های او را به خاطر دارند.
گریه تجلی آناشتیاق بی انتهایی است که روح را به دیار جاودانگی و لقای خداوند پیوند می دهد و اشک ،آب رحمتی است که همه تیرگی ها را از سینه می شویدو دل رابه عین صفا،که فطرت توحیدی عالم باشد ، اتصال می بخشد.
بچه هاب محله تو و من ، همانها که اینجا و آنجا ، در مدرسه و بازار و مسجد و نماز جمعه می بینی ، با همان سادگی و صفایی که در دعای توسل اشک می ریزند ، تکبیر گویان به قلب سپاه دشمن می زنند و مکر شیاطین را یکسره بر باد می دهند .
شیطان حکومت خود را بر ضعف ها و ترسها و عادات ما بنا کرده است ، و اگر تو نترسی و از عادات مذموم خویش دست برداری و ضعف خویش را با کمال خلیفه اللهی جبران کنی ، دیگر شیاطین را بر تو تسلطی نیست . بگذار آمریکا با مانورهای «ستاره دریایی » و «جنگ ستاره ها » خوش باشد . دریا دل مطمئن این بچه هاست و ستاره ها نور از ایمان این بچه مسجدی ها می گیرند .
ساعتی پیش به شروع حمله نمانده است و اینجا آیینه تجلی همه تاریخ است. چه می جویی؟عشق؟ همین جاست. چه می جویی؟ انسان؟ اینجاست. همه تاریخ اینجا حاضر است. بدر و حنین و عاشورا اینجاست و شاید آن یار ، او هم اینجا باشد.این شایدکه گفتم ازدل شکاک من است که بر آمد اهل یقین پیام دیگر دارند.
گنجینه آسمانی - متن مستند روایت فتح
یکى از مسائل در مورد نهضت امام حسین علیه السلام اینست که ماهیت این نهضت چه بوده است یعنى این نهضت چه هدفى دارد؟ یکى از مسائلى که در مورد نهضت امام حسین ( ع ) مطرح است اینست که آیا این قیام و نهضت از نوع یک انفجار بود ؟ از نوع یک عمل ناآگاهانه و حساب نشده بود ؟ نظیر اینکه به دیگى هى حرارت بدهند , آبى که در آن است تبدیل به بخار بشود , منافذ هم بسته باشد , بالاخره منفجر خواهد شد .
بسیارى از قیامها انفجار است . اینست که مکاتب مادى امروز روى اصول خاص دیالکتیکى مى گویند تضادها را تشدید بکنید ,شکافها را هر چه مى توانید عمیقتر بکنید , حتى با اصلاحات واقعى مخالفت کنید براى اینکه جامعه را به انقلاب به معنى انفجار ( نه انقلاب آگاهانه ) بکشانید . اسلام به انقلاب انفجارى یک ذره معتقد نیست . اسلام , انقلابش هم انقلاب صد در صد آگاهانه و از روى تصمیم و کمال آگاهى و انتخاب است .
آیا جریان امام حسین ( ع ) یک انقلاب انفجارى و کار ناآگاهانه بود ؟ آیا به این صورت بود که در اثر فشارهاى خیلى زیادى که از زمان معاویه و بلکه از بر خاندان امام آورده بودند , دیگر اصلا حوصله امام حسین سر آمد و گفت هر چه بادا باد , هر چه مى خواهد بشود ؟ ! گفته هاى خود امام حسین سخنرانیهائى که در مواقع مختلف ایراد کرده است نشان مى دهد که این نهضت در کمال آگاهى بوده , انقلاب است اما نه انفجار . انقلاب هست ولى انقلاب اسلامى نه انفجار .
از طرفی قیام امام حسین یک پدیده چند ماهیتى است , چون عوامل مختلف در آن اثر داشته است . مثلا یک نهضت مى تواند ماهیت عکس العملى داشته باشد , یعنى صرفا عکس العمل باشد این عکس العملى مى تواند یک عکس العمل منفى باشد در مقابل یک جریان , و مى تواند یک عکس العمل مثبت باشد در مقابل جریان دیگر . همه اینها در نهضت امام حسین وجود دارد .
اینست که این نهضت یک نهضت چند ماهیتى شده است. چطور ؟ یکى از عوامل که به یک اعتبار ( از نظر زمانى ) اولین عامل است , عامل تقاضاى بیعت است : امام حسین در مدینه است . معاویه قبل از مردنش مى خواهد از امام بیعت بگیرد , آنجا موفق نمى شود بعد از مردنش یزید مى خواهد بیعت بگیرد بیعت کردن یعنى امضا کردن نه تنها روى خلافت شخص یزید بلکه روى سنتى که معاویه پایه گذارى کرده است که خلیفه پیشین خلیفه بعدى را تعیین کند, امام حسین عکس العمل نشان مى دهد , عکس العمل منفى و رد میکند.
تا معاویه مى میرد , مردم کوفه به خود مىآیند , ما الان باید آماده باشیم و حسین (ع) را دعوت کنیم که به کوفه بیاید و او را کمک بدهیم و لااقل قطبى در اینجا در ابتدا به وجود آوریم , بعد هم خلافت را خلافت اسلامى بکنیم . اینجا عکس العمل امام چه باید باشد ؟ حجت بر او تمام شده است . عکس العمل , مثبت و ماهیت عملش , ماهیت تعاون است . یعنى مسلمانانى قیام کرده اند , امام باید به کمک آنها بشتابد . اینجا دیگر عکس العمل امام ماهیت منفى و تقوا ندارد , ماهیت مثبت دارد .
از این دو عامل کدامیک بر دیگرى تقدم داشت ؟ آیا اول امام حسین از بیعت امتناع کرد و چون از بیعت امتناع کرد مردم کوفه از او دعوت کردند یا قضیه برعکس بود؟ امام حسین بیعت نکرد براى اینکه به تقاضاى مردم کوفه جواب مثبت داده بود! از این دو تا کدام است ؟ به حسب تاریخ مسلما اولى . چرا ؟ براى اینکه همان روز اولى که معاویه مرد, از امام حسین تقاضاى بیعت شد. , بنابراین مسئله این نیست که بیعت نکرد چون به کوفى ها جواب مساعد داده بود! خیر , بیعت نکرد قبل از آنکه اصلا اسم تقاضاى کوفى ها در میان باشد , و فرمود: من بیعت نمى کنم ولو در همه روى زمین ملجئى براى من باقى نماند
عامل سوم که این را هم مثل دو عامل دیگر , تاریخ بیان مى کند , عامل امر به معروف و نهى از منکر بود که از روز اولى که امام حسین از مدینه حرکت کرد , با این شعار حرکت کرد . از این نظر , مسئله این نبود که چون از من بیعت مى خواهند و من نمى پذیرم , قیام مى کنم , بلکه این بود که اگر بیعت هم نخواهند من به حکم وظیفه امر به معروف و نهى از منکر باید قیام کنم . و نیز مسئله این نبود که چون مردم کوفه از من دعوت کرده اند , قیام مى کنم . هنوز حدود دو ماه مانده بود که مردم کوفه دعوت بکنند , روزهاى اول بود و به دعوت مردم کوفه مربوط نیست . دنیاى اسلام را منکرات فرا گرفته است , من به حکم وظیفه دینى و مسئولیت شرعى و الهى خودم قیام میکنم .
در عامل اول , امام حسین مدافع است . به او مى گویند : بیعت کن , مى گویند : نمیکنم , از خودش دفاع میکند . در عامل دوم , امام حسین متعاون است, او را به همکارى دعوت کرده اندجواب مثبت داده است.
در عامل سوم , امام حسین مهاجم است . در اینجا او هجوم کرده به حکومت وقت . به حسب این عامل , امام حسین یک مرد انقلابى است و مى خواهد انقلاب بکند .
هر یک از این عوامل , یک نوع تکلیف و وظیفه براى امام حسین ایجاب مى کرد . از نظر عامل بیعت , امام حسین وظیفه اى ندارد جز زیر بار بیعت نرفتن . از نظر عامل دعوت مردم کوفه , امام حسین وظیفه دارد به سوى کوفه بیاید تا وقتى که آنها سر قولشان هستند . از آن ساعتى که زیر قولشان زدند , دیگر امام حسین از این نظر وظیفه اى ندارد. ولى کار امام حسین که منحصر به این نبوده است . عامل دعوت مردم کوفه یک عامل موقت بود. بعد از آنکه خبر قتل مسلم رسید , دیگر موضوع دعوت مردم کوفه منتفى شد واز نظر عامل امر به معروف و نهى از منکر که از این نظر امام حسین دیگر مدافع نیست , متعاون نیست , بلکه یک مهاجم است , یک ثائر و یک انقلابى است. داغترین خطبه هاى امام حسین , شورانگیزترین و پرهیجان ترین سخنان امام حسین , بعد از شکست کوفه است . اینجاست که نشان مى دهد امام حسین تا چه اندازه روى عامل امر به معروف و نهى از منکر تکیه دارد و اوست که هجوم آورده به این دولت و حکومت فاسد
از نظر اینکه امام مهاجم و انقلابى بود , منطقش با منطق مدافع و با منطق متعاون فرق مى کند . منطق امر به معروف و نهى از منکر , منطق حسین را منطق شهید کرد . منطق شهید ماوراى این منطقهاست .
منطق شهید یعنى منطق کسى که براى جامعه خودش پیامى دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگرى نمى خواهد بنویسد . خیلیها در دنیا حرف داشتند , پیام داشتند . مى بینند از فلان پادشاه سنگ نوشته اى در مىآید منم فلان کس پسر فلانکس , منم که فلان جا را فتح کردم , روى سنگ مى نویسند که محو نمى شود .
ولى چون پیام خونین امام ع توام با خون و رنگ قرمز بود , در دلها حکم شد. زندگى با ظالم و ستمگر د و زیر بار ذلت ها رفتن , مرگ هزاران بار بر این زندگى ترجیح دارد . مر دم دنیا بدانند که من یک آدم جاه طلب و ظالم نیستم , من چنین هدفهائى ندارم . قیام کردم , خروج کردم براى اینکه مى خواهم امت جد خودم را اصلاح کنم . من مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر بکنم .
حال ببینیم در میان این عوامل سه گانه یعنى عامل دعوت مردم کوفه که ماهیت تعاونى به این نهضت مى داد , و عامل تقاضاى بیعت که ماهیت دفاعى به این نهضت مى داد , و عامل امر به معروف و نهى از منکر که ماهیت هجومى به این نهضت مى داد , کدامیک ارزشش بیشتر از دیگرى است . عامل دعوت مردم کوفه که مردمى اعلام آمادگى کردند به آن کسى که نامزد این کار شده است , و او بدون یک ذره معطلى آمادگى خودش را اعلام کرده است , بسیار ارزش دارد , ولى از این بیشتر , عامل تقاضاى بیعت و امتناع حسین بن على ( ع ) و حاضر به کشته شدن و بیعت نکردن ارزش دارد . عامل سوم که عامل امر به معروف و نهى از منکر است , از این هم ارزش بیشترى دارد
ظهور فرقه وهابیت در قرن دوازدهم هجری سر منشاء بسیاری از منازعات و کشمکش های مذهبی وسیاسی در جهان اسلام شد .موسس این فرقه محمد بن عبدالوهاب از اسلام برداشتهایی شخصی و مخالف سیره علما ارائه می کرد. تحلیل تطبیقی افکار محمد بن عبدالوهاب با عقاید تشیع و اهل سنت می تواند روشنگر بسیاری از بدعتها و انحرافات دراین فرقه گردد. در این قسمت قصد داریم سوگواری از دیدگاه اسلام و وهابیت را مورد بررسی قرار دهیم .
اول - دو استدلال وهابیان
وهابیان با وجود نبودن منعی در بر پایی مراسم عزا گریه بر مردگان را حرام و از اعمال جاهلیت می دانند . آنان برای مستدل جلوه دادن این عقیده به روایت های نقل شده از پیامبر تمسک می جویند، از جمله :
چهار صفت از صفت جاهلیت در امت من است که آنها ترک نمی شوند : مباهات به گذشتگان، عیب و ایراد گرفتن به ابا و اجداد، طلب باران بر مبنای نجوم و عزاداری برای اموات .
قطع نظر از صحت یا عدم صحت سند این روایت مذکور می توان گفت مصداق این روایت نوحه گری برخی زنان دوره جاهلیت است . شغل و حرفه آنان این بود که به منزل مصیبت دیده جمع می شدند و بصورت خاصی عزاداری می کردند. عملکرد و رفتار نامناسب این زنان سبب شد که پیامبر ما را از شیون انان نهی کند ، و گرنه نفس عزاداری از دید اسلام هیچ اشکالی ندارد .
باید اذعان کرد صبر هر چند که ممدوح و بر شمرده در صفات مومنان است اما دلیلی بر وجوب آن نیست ؛ یعنی اگر فردی نتوانست بر مصیبتی صبر کند گناه کبیره ای مرتکب نشده .
روایت دیگری که وهابیان از رسول خدا (ص) نقل می کنند و آن را دستمایه خویش قرارداده اند و به آن تمسک جسته اند این است :
همانا مرده به گریه زندگان عذاب می کشد ... همان طوری که به موییدن بر او متحمل رنج و عذاب می شود.
در نقد این حدیث باید به دو نکته توجه کرد اول : راوی حدیث مغیره بن شعبه ، کسی است که اهل حدیث به گفته های او چندان وقعی نمی نهند؛ دوم : به گفته سید مرتضی اگر بر فرض عمل عزاداران خلاف شرع باشد مواخذه مردگان نه تنها خلاف عقل است بلکه خلاف نص قرآن است ] ولا تَزِرُ وازرة وزر اُخری – هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد گرفت [ (سید مرتضی علم الهدی، امالی، ج2، ص17) .
بنابراین عقیده وهابیت درباره عزا داری بر مردگان نه فقط خلاف عقل بلکه خلاف مشی اسلام است که بر آن می باشد که خصایل نکوهیده را از جامعه به دور افکند. اسلام نفس عزاداری را می پذیرد اما با هر رسم و آئین ناپسندی در مجالس تعزیت مخالف است چه قبل از اسلام چه بعد ازآن.
دوم - سابقه عزاداری
عزاداری و سوگواری در اسلام پدیده ای تازه نیست . از همان ابتدا مسلمانان بر فوت یا شهادت عزیزان خویش اشک می ریختند. همچنین مجالس تعزیه و مصیبت بعدها در رثای حضرت امام حسین (ع) تشکیل می شده است؛ اما وهابیان عزاداری را بر خلاف سنت پیامبر و حرام می دانند .
حال به سابقه عزاداری در اسلام می پردازیم و برای آگاهی خوانندگان چند مورد از آن را بیان میکنیم.
1 - پیامبر (ص) زنان اصحاب را به ماتم بر حمزه سید الشهدا واداشت یا در مصیبت خدیجه کبری (س) گریست .
2 - حضرت رسول (ص) به اصحاب توصیه کرد بر شهادت جعفر بن ابیطالب (رضوان ا... علیه) و امثال او بگریند ( و علی مثل جعفر فلتبک البواکی- الصحیح فی سیره النبی،ج4،ص307) .
3 - بنابر روایات، پیامبر به ام سلمه اجازه داد در مراسم عزاداری شرکت نماید .
4 - به گفته انس بن مالک هنگامی که پیامبر در گریه بر مرگ فرزندش با اعتراض برخی اصحاب روبرو شد فرمود : یابن عوف (کنیه ابن مالک ) انها رحمه العین تدمع، و القلب یحزن و لا نقول الا ما یرضی ربنا – ای ابن عوف گریه رحمت است، چشم می گرید و قلب محزون می شود و به یقین ما چیزی نمیگوییم که مورد رضای حق نباشد .
5 - زمانی که پیامبر(ص) به مدینه وارد شد به زیارت قبر مادرش رفت و به یاد آن بزرگوار گریست بطوری که حاضران هم اشک ریختند ( ان النبی زار قبر امه فبکی و ابکی من حوله – صحیح مسلم ج2،ص 271).
6 - وقتی عثمان بن مظعون وفات یافت پیامبر(ص) کفن او را از روی صورتش کنار زد و ما بین چشمش را بوسید، سپس بسیار گریست و فرمود : ای عثمان خوشا به حالت دنیا تو را جذب نکرد و تو هم به آن دل نبستی.
7 - زمانی که پیامبر (ص) رحلت فرمود حضرت فاطمه زهرا (س) بسیار گریست یا امام سجاد (ع) تا 40 سال بعد از واقعه عاشورا بر شهدای کربلا گریه می کردند .
با تمام شواهدی که ارائه شد؛ گفته جعفر مرتضی محقق معاصر صحیح بنظر می رسد او معتقد است :" احتمالا علت تاکید وهابیان بر حرمت عزاداری جلوگیری از گریه بر فاطمه زهرا سلام ا... علیها می باشد
سوم: عزاداری در مذهب تشیع و تسنن
انواع نوحه سرایی: 1. ممدوح و مباح : محزون کردن صدا و کلمات را نیکو ادا کردن ؛ چنانکه حضرت زهرا (س) در عروج ملکوتی پدر بزرگوارشان چنین فرمود :« یا ابَتاه من رَبه َادناه! یا ابَتاه الی جَبرئیل أنعاء ! اجاب ربا دعاه؛ - ای پدر جان خوشا به حالت به خدا نزدیکتر شدی در کنار جبرئیل مأوی گزیدی، دعوت خدایت را لبیک گفتی.»
2. مذموم و حرام : دست را به دست دیگر زدن، فریاد کشیدن و کلمات نا بجا گفتن، پیراهن چاک کردن ، به صورت آسیب رساندنو نوحه خوانی را شغل دانستن؛
فقهای شیعه در کتب فقهی اجرت گرفتن زن برای نوحه گری را حرام دانسته اند. نظر علامه طباطبائی مانند بسیار دیگری از فقها چنین است: اجرت گفتن کسانی که به باطل نوحه سرایی می کنند حرام و اجرت آنانی که به حق نوحه گری می کنند حلال است.
فقها در تعریف نوحه باطل گفته اند: آن است که در حین نوحه سرایی دروغ بگویند یا غنا انجام دهند. و بطور کلی در صورتی که غرض یا کیفیت باطلی داشته باشد حرام است.
روایتهای بسیاری داریم که بزرکان بر مرگ عزیزان خود گریسته اند:
ابن قدامه روایت می کند: حضرت فاطمه زهرا (س) و ابوبکر بر مزار پیامبر یا بر بدن وی بوسه زده و گریسته اند . انس می گوید : در حالی که دختر رسول ا... را بر مزار پدرش دیدم که اشک از دیدگانش روان بود. عایشه گفت : ابوبکر بر جنازه رسول خدا حاضر شد کفن بالا زد و صورت پیامبر را بوسید و گریست.از علی (ع) نقل شده: حضرت فاطمه س مشتی از خاک قبر پیامبر را برداشت و بر چشمانش مالید.
البته سوگواری غیر مشروع هم در احادیثی به ما رسیده است :
ام عطیه نقل می کند در هنگام بیعت با رسول خدا پیامبر از ما عهد گرفت که نوحه سرایی نکنیم .از این حدیث بر میاید که مسلمانان باید از نوحه کردن به روش جاهلیت بپرهیزند.
ابوموسی اشعری از پیامبر نقل می کند که فرمود آن که در هنگام مصیبت صورت را بخراشد و دامن را چاک دهد و به سبک جاهلیت زاری کند از ما نیست.
ابن قدامه می افزاید : از این حدیث نیز مطالبی که قبلا بیان کردیم بدست می آید و معلوم می شود عزاداری به چه صورت حرام است و اگر سوگواری مطابق فطرت و عطوفت انسانی باشد و از حریم عقل و شرع بیرون نرود اشکالی ندارد .
برخى از نویسندگان غیر مسلمان مستقلا کتاب درباره این حادثه نوشتهاند .در اینجا تنها تعدادى اندک از این نظرها(از مسلمانان و غیر مسلمانان)آورده مىشود .
مهاتما گاندى(رهبر استقلال هند) :من زندگى امام حسین،آن شهید بزرگ اسلام را بدقت خواندهام و توجه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد،بایستى از سرمشق امام حسین پیروى کند.
محمد على جناح(قاعد اعظم پاکستان) :هیچ نمونهاى از شجاعت،بهتر از آنکه امام حسین از لحاظ فداکارى و تهور نشان داد در عالم پیدا نمىشود.به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدى که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروى نمایند.
چارلز دیکنز(نویسنده معروف انگلیسى) :اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواستههاى دنیایى بود،من نمىفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟پس عقل چنین حکم مىنماید که او فقط بخاطر اسلام،فداکارى خویش راانجام داد.
توماس کارلایل(فیلسوف و مورخ انگلیسى) :بهترین درسى که از تراژدى کربلا مىگیریم،اینست که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند.آنها با عمل خود روشن کردند که تفوق عددى در جایى که حق با باطل روبرو مىشود اهمیتندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیتى که داشت،باعث شگفتى من است.
ادوارد براون(مستشرق معروف انگلیسى) :آیا قلبى پیدا مىشود که وقتى درباره کربلا سخن مىشنود،آغشته با حزن و الم نگردد؟حتى غیر مسلمانان نیز نمىتوانند پاکى روحى را که در این جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انکار کنند.
فردریک جمس :درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگرى این است که در دنیا اصول ابدى عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین مىرساند که هر گاه کسى براى این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشارى نماید،آن اصول همیشه در دنیا باقى و پایدار خواهد ماند.
واشنگتن ایروینگ(مورخ مشهور آمریکایى) :براى امام حسین«ع»ممکن بود که زندگى خود را با تسلیم شدن اراده یزید نجات بخشد،لیکن مسؤولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمىداد که او یزید را بعنوان خلافت بشناسد.او بزودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى امیه آماده ساخت.در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روى ریگهاى تفتیده عربستان، روح حسین فنا ناپذیر است.اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من،اى حسین!
توماس ماساریک :گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متأثر مىسازند،ولى آن شور و هیجانى که در پیروان حسین«ع»یافت مىشود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین«ع»مانند پر کاهى است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
موریس دوکبرى :در مجالس عزادارى حسین گفته مىشود که حسین،براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام،از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت.پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیردستى استعمارگران خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم.
ماربین آلمانى(خاور شناس) :حسین«ع»با قربانى کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود،به دنیا درس فداکارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت.این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگرى پایدار نیست و بناى ستم هر چه ظاهرا عظیم و استوار باشد،در برابر حق و حقیقت چون پر کاهى بر باد خواهد رفت.
بنت الشاطى :زینب،خواهر حسین بن على«ع»لذت پیروزى را در کام ابن زیاد و بنى امیه خراب کرد و در جام پیروزى آنان قطرات زهر ریخت،در همه حوادث سیاسى پس از عاشورا،همچون قیام مختار و عبد الله بن زبیر و سقوط دولت امویان و برپایى حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیع،زینب قهرمان کربلا نقش برانگیزنده داشت.
لیاقت على خان(نخستین نخست وزیر پاکستان) :این روز محرم،براى مسلمانان سراسر جهان معنى بزرگى دارد.در این روز،یکى از حزن آورترین و تراژدیکترین وقایع اسلام اتفاق افتاد،شهادت حضرت امام حسین«ع»در عین حزن،نشانه فتح نهایى روح واقعى اسلامى بود،زیرا تسلیم کامل به اراده الهى به شمار مىرفت.این درس به ما مىآموزد که مشکلات و خطرها هر چه باشد،نبایستى ما پروا کنیم و از راه حق و عدالت منحرف شویم.
جرج جرداق(دانشمند و ادیب مسیحى) :وقتى یزید،مردم را تشویق به قتل حسین و مأمور به خونریزى مىکرد،آنها مىگفتند:«چه مبلغ مىدهى؟»اما انصار حسین به او گفتند:ما با تو هستیم.اگر هفتاد بار کشته شویم،باز مىخواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.
عباس محمود عقاد(نویسنده و ادیب مصرى) :جنبش حسین،یکى از بى نظیرترین جنبشهاى تاریخى است که تاکنون در زمینه دعوتهاى دینى یا نهضتهاى سیاسى پدیدار گشته است...دولت اموى پس از این جنبش،به قدر عمر یک انسان طبیعى دوام نکرد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندى سال نگذشت.
احمد محمود صبحى :اگر چه حسین بن على«ع»در میدان نظامى یا سیاسى شکست خورد،اما تاریخ،هرگز شکستى را سراغ ندارد که مثل خون حسین«ع»به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد.خون حسین،انقلاب پسر زبیر و خروج مختار و نهضتهاى دیگر را در پى داشت،تا آنجا که حکومت اموى ساقط شد و نداى خونخواهى حسین،فریادى شد که آن تختها و حکومتها را به لرزه درآورد.
آنطون بارا (مسیحى) :اگر حسین از آن ما بود،در هر سرزمینى براى او بیرقى بر مىافراشتیم و در هر روستایى براى او منبرى بر پا مىنمودیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا مىخواندیم.
نیکلسون(خاورشناس معروف) :بنى امیه،سرکش و مستبد بودند،قوانین اسلامى را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند...و چون تاریخ را بررسى کنیم،گوید: دین بر ضد فرمانفرمایى تشریفاتى قیام کرد و حکومت دینى در مقابل امپراتورى ایستادگى نمود.بنابر این،تاریخ از روى انصاف حکم مىکند که خون حسین«ع»به گردن بنى امیه است.
سر پرسى سایکس(خاور شناس انگلیسى) :حقیقتا آن شجاعت و دلاورى که این عده قلیل از خود بروز دادند،به درجهاى بوده است که در تمام این قرون متمادى هر کسى که آن را شنید،بى اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود.این یک مشت مردم دلیر غیرتمند،مانند مدافعان ترموپیل،نامى بلند غیر قابل زوال براى خود تا ابد باقى گذاشتند.
تاملاس توندون(هندو،رئیس سابق کنگره ملى هندوستان) :این فداکاریهاى عالى از قبیل شهادت امام حسین«ع»،سطح فکر بشریت را ارتقا بخشیده است و خاطره آن شایسته است همیشه باقى بماند و یادآورى شود. محمد زغلول پاشا(در مصر،در تکیه ایرانیان) :حسین«ع»در این کار،به واجب دینى و سیاسى خود قیام کرده و اینگونه مجالس عزادارى،روح شهامت را در مردم پرورش مىدهد و مایه قوت اراده آنها در راه حق و حقیقت مىگردد.
عبد الرحمان شرقاوى(نویسنده مصرى) :حسین«ع»،شهید راه دین و آزادگى است.نه تنها شیعه باید به نام حسین ببالد،بلکه تمام آزاد مردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند .
طه حسین(دانشمند و ادیب مصرى) :حسین«ع»براى به دست آوردن فرصت و از سرگرفتن جهاد و دنبال کردن از جایى که پدرش رها کرده بود،در آتش شوق مىسوخت.او زبان را درباره معاویه و عمالش آزاد کرد،تا به حدى که معاویه تهدیدش نمود.اما حسین،حزب خود را وادار کرد که در طرفدارى حق سختگیر باشند.
عبد الحمید جودة السحار(نویسنده مصرى) :حسین«ع»نمىتوانست با یزید بیعت کند و به حکومت او تن بدهد،زیرا در آن صورت،بر فسق و فجور،صحه مىگذاشت و ارکان ظلم و طغیان را محکم مىکرد و بر فرمانروایى باطل تمکین مىنمود.امام حسین به این کارها راضى نمىشد،گر چه اهل و عیالش به اسارت افتند و خود و یارانش کشته شوند.
علامه طنطاوى(دانشمند و فیلسوف مصرى) :(داستان حسینى)عشق آزادگان را به فداکارى در راه خدا بر مىانگیزد و استقبال مرگ را بهترین آرزوها به شمار مىآورد،چندانکه براى شتاب به قربانگاه،بر یکدیگر پیشى جویند.
العبیدى(مفتى موصل) :فاجعه کربلا در تاریخ بشر نادرهاى است،همچنان که مسببین آن نیز نادرهاند...حسین بن على«ع»سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن به زبان پیمبر اکرم وظیفه خویش دید و از اقدام به آن تسامحى نورزید.هستى خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا کرد و بدین سبب نزد پروردگار،«سرور شهیدان»محسوب شد و در تاریخ ایام،«پیشواى اصلاح طلبان» به شمار رفت. آرى،به آنچه خواسته بود و بلکه برتر از آن،کامیاب گردید.
پرتو اول
دلت میخواهد که طاقت بیاوری و صبوری کنی.
بچه ها چشمشان به توست وتو اگر آرام باشی ، آرامش می گیرند و اگر تو بی تابی کنی ، طاقت از کف می دهند .
پس باید قطره قطره آب شوی وسکوت کنی . جرعه جرعه خون دل خوری و دم بر نیاری . حسین از صبح با تک تک هر صحابی ، به شهادت رسیده است ، با قطره قطره خون هر شهید ، به زمین نشسته است و تو هر بار به او تسلی بخشیده ای و اشک از دیدگان دلش سترده ای .
هر بار که از میدان برآمده افزایش موهای سپید سرو رویش را شماره کرده ای ، در خود شکسته ای ، اما خم به ابرو نیاورده ای . خواهر اگر تعداد موهای سپید برادر را نداند که خواهر نیست ، تازه اینها مربوط به ظواهر است . زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین ، یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین ،عبور کردن از رگهای حسین و تپیدن با نبض حسین . زینب یعنی چشیدن خارپای حسین با چشم . زینب یعنی کشیدن بار پشت حسین، بر دل .
حسین هر بار آمدن و رفتن ، تعزیتهایش را به دامان تو می ریخت و التیام از نگاه تو می گرفت . این بود که هر بار سنگین می آمد و سبکبال باز می گشت . خسته و شکسته می آمد اما برقرار و استوار باز می گشت .
دلت میخواهد که طاقت بیاوری و صبوری کنی.
اما اکنون ماجرا متفاوت است . علی اکبر برای تو تنها یک برادرزاده نیست . علی اکبر پیامبر دوباره توست .علی اکبر برای تو التیام شهادت محسن است . غنچه نیامده . غنچه پیش از شکفتن پرپر شده .شهادت محسن بر دلت زخمی ماندگار شد . وتا علی اکبر نیامد این زخم التیام نیافت . اکنون این مرهم زخم توست که به خون آغشته شده است . اکنون این زخم کهنه توست که سر باز کرده است .
دوست داشتی که حسین را دمادم در آغوش بگیری اما تو بزرگ بودی و حسین بزرگتر و شرم همیشه مانع می شد و تو همیشه به نگاه اکتفا میکردی و با چشمهایت بر سرو روی حسین بوسه می زدی . وقتی علی اکبر آمد ، میوه بهانه چیده شد و همه موانع برچیده . حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو می توانستی تمامی احساسات حسین طلبانه ات را نثار او کنی .
دلت میخواهد که طاقت بیاوری و صبوری کنی. اما چگونه؟
با این قامت شکسته که نمی توان خیمه وجود حسین را عمود شد . بااین دل گداخته که نمی توان بر جگر حسین مرهم گذاشت .
اکنون صاحب عزا تویی چگونه به تسلای حسین برخیزی. نیازی نیست زینب ! این را هم حسین خوب می فهمد .
وقتی پیکر پاره پاره علی اکبر به نزدیکی خیمه ها می رسد و تو به پهنای صورت اشک می ریزی و روی به ناخن می خراشی وقتی تا رسیدن به پیکر علی چند بار زمین می خوری و بر می خیزی وقتی خودت را بر روی پیکر علی اکبر می اندازی ، حسین فریاد می زند :" زینب را در یابید . هم الان است که قالب تهی کند و کبوتر جانش از قفس تنش بگریزد ".
پرتو دوم
دو نوجوانی که اکنون بسوی تو پیش می آیند ، فرزندان تواند، عون و محمد.
هر دو یلی شده اند برای خودشان .
به شاخه های شمشاد می مانند . هیچگاه به دید فروشنده اینسان به آنها نگاه نکرده بودی چه بزرگ شده اند چه قد کشیده اند چه به کمال رسیده اند . جان می دهند برای قربانی کردن پیش پای حسین، برای باز پس دادن به خدا . برای عرضه در بازار عشق.
از صبح بی تاب و قرار بوده اند . پیش از علی اکبر بار سفر بسته اند اما امام پروانه پرواز را به علی اکبر داده است و این آنها را بی تاب کرده است . علت بی تابی شان را می دانی اما آب در دلت تکان نمی خورد . می دانی که قرار نیست دنیای بعد از حسین را ببینند. اینهمه سال پای دو گل نشسته ای تا به محبوبت هدیه اش کنی . همه آن رنجها برای امروز سپری شده است و حالا مگر می شود که نشود.
اکنون هر دو بغض کرده اند : " مادر امام رخصت میدان نمی دهد کاری بکن ".
تو می گویی :" عزیزان پای مرا به میان نکشید ."
محمد می گوید :" ماندن بیش ازاین قابل تحمل نیست مادر! دست ما و دامنت!"
تو قامت دو نوجوانت را دوره می کنی و می گویی:" رمز این کار را به شما می گویم تا ببینم خودتان چه می کنید .آری قفل رضایت امام به رمز این کلام گشوده می شود . بروید و امام را به مادرش فاطمه (س) قسم بدهید همین ."
هر دو نگاهشان را به حلقه چشمهای تو میدوزند.
مادرانه تشر میزنی :"بروید دیگر ، چرا ایستاده اید ؟!"
وقتی طنین صدای عون به رجز در میدان می پیچد می فهمی که کلام رمز کار خودش را کرده است و پروانه شهادت از سوی امام صادر شده است .شاید این اولین بار است که صدای فریاد عون را می شنوی از آنجا که همیشه با تو آرام و به مهر سخن می گفته نمی توانستی تصور کنی که ذخیره و ظرفیتی از فریاد هم در حنجره داشته باشد.
در این لحظات نباید خود را نشان بدهی ؛و حتی بنا نداری پا از خیمه بیرون بگذاری . اکنون از خیمه درآمدن و در پیش چشم حسین ظاهر شدن یعنی به رخ کشیدن این دو هدیه کوچک . واین دو گل نورسته چه قابل دارد پیش پای حسین! اکنون شرم از این دو هدیه کوچک، کافیست تا تلاقی نگاه تو را با حسین پرهیز دهد. ای وای این کسی که پیکر عون و محمد را به بغل زده و با کمر شکسته و چشمهای گریان آن دو را بسوی خیمه می کشاند حسین است. جان عالم بفدایت، حسین جان رها کن این دو قربانی کوچک را. خسته می شوی. رهایشان کن حسین جان! اینها برای همین خاک آفریده شده اند. من این دو ستاره کوچک را در مقابل خورشید وجود تو اصلاً نمی بینم ...
زینب! کاش از خیمه بیرون می زدی و خودت را به حسین نشان می دادی تا او ببیند که خم به ابرو نیاورده ای، تا او ببیند که زخم علی اکبر بر دلت عمیق تر است تا این دو خراش کوچک. تا او ... اما نه، چه نیازی که دل تو چون آئینه در دستان حسین است.
پرتو سوم
قصه غریبی است این ماجرای عطش. درکربلا شاید هیچ کس به اندازه تو زهرعطش در جانش رسوخ نکرده باشد. معجر و مقنعه و عبا و دشداشه ، در زیر این آفتاب سوزنده نینوا، حتی خون رگهای تو را تبخیر کرده است.
و تو اکنون باید زبانه های عطش را در چشمهای کودکان نظاره کنی و زبان به کام بگیری و دم بر نیاوری. باید ببینی که کودکان پیراهنهای خود را بالا زده اند و شکم به رطوبت جای مشک پیشین سپرده اندتا تشنگی را فرو بنشانند.
اما از همه اینها مهمتر آن است که نگذاری آتش عطش بچه ها از در و دیوار خیمه ها به گوش عباس برسد.
او تاب دیدن اشک بچه ها را ندارد. او در مقابل گریه های رقیه دوام نمی آورد .فقط کافی است که سکینه لب به خواستن آب تر کند؛ او تمام دریاهای عالم را به پایش می ریزد. نه، نه، نه، عباس نباید لبهای به خشکی نشسته سکینه را نبیند. نگاه عباس نباید با نگاه سکینه تلاقی کند. زندگی بدون آب ممکن تر است تا بدون عباس.
اما مگر او با گفتن و شنیدن خبردار می شود ؟ دل او آئینه آفرینش است؛ دل عباس به آسمان آبی و بی ابر می ماند. پرواز هیچ پرنده خیالی در نظرگاه دلش مخفی نمی ماند. چگونه ممکن است که او از عطش حسین و بچه های حسین بی خبر بماند؟!
وحال چه گذشت که عباس ادب، عباس معرفت، عباس خضوع، پیش روی امام ایستاده است و گفته است:" آقا تابم تمام شده است".و آقا رخصت داده است. خب اگر آقا رخصت داده است پس چرا نمی روی عباس! اینجا حول و حوش خیمه زینب چه میکنی ؟ آمده ای که معرفت را به تجلی بنشینی؟ ادب راکمال ببخشی ؟ عباس من ! تو خود معلم عشقی ! امتحان چه را پس می دهی ؟
عباس من! پس چیزی بگو چرا سکوت کرده ای ونگاهت را به خیمه ها دوخته ای. دل زینب اگر کوه هم باشد مثل پنبه در مقابل نگاه تو زده می شود . اما مگر چه مانده است که نگفته ای؟ شیواتر از چشم تو چیست؟ برو عباس من بیش از این تاب نگاهت را ندارم.
می بینمت که مشک آب به دست راست و شمشیر به دست چپ گرفته ای یعنی که قصد جنگ نداری.و با خود زمزمه میکنی: و ا... ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی
چه حال خوشی داری با این ترنمی که برای حسینت پیدا می کنی که ناگهان سایه ای از پشت نخلها بیرون میجهد و غفلتا دست راست تو را قطع می کند. اما این که تو داری غفلت نیست, عین حضور است. تو فقط حسین را قرار است ببینی که می بینی . دیگران چه جای دیدن دارند ؟! حتی وقتی در شریعه فرات به آب نگاه می کنی به جای خودت تمثال حسین را می بینی و چه سبکبال از کناره فرات بر میخیزی.
و حال مشک به دندان میگیری و به نگاه سکینه فکر میکنی ...
جانم فدای اشکهای تو! گریه نکن عباس من! دشمن نباید چشمهای تو را اشکبار ببیند .
و من از هم اکنون باید به تسلای دل حسین بر خیزم ! غم از دست رفتن برادری چون تو پشت حسین را می شکند .
جانم فدای این دو برادر!