نشریه چشمه
رشد اسلام گرایی در اروپا مسیحیان تندرو را بر آن داشته تا دست به حملات توهین آمیز و ناجوانمردانه نسبت به اسلام بزنند. سلسله حملات منسجمی از سخنرانی توهین آمیز پاپ تا کاریکاتورهای دانمارکی و امروز هم فیلم موهن "فتنه" و فیلم بعدی که در راه است. (کارتون هجو آمیزی در باره یکی از زنان پیامبر اسلام) همه و همه نشان از ترس مسیحیان تندرو از گسترش اسلام در اروپا است.
در موارد قبل، جوشش و عشق مسلمانان به پیامبر مهربانی ها، آنان را بر آن داشت تا به خیابان ها بریزند و اعتراض خود را به این اقدامات توهین آمیز نشان دهند ولی چنان که افتد و دانی این واکنش ها اثر چندانی نداشت و فقط حساسیت و عشق مسلمانان را نسبت به پیامبرشان نشان می داد و در طرف مقابل هر کسی که دچار شهوت شهرت بود، قلمی به دست گرفت و طعنی به اسلام زد، شاید در قبال این توهین به نان و نوایی برسد. این بار گریت وایلدرز نماینده پارلمان هلند با ساختن فیلم کوتاه فتنه و تلفیق قرآن با اعمال تروریستی وهابیان - که وظیفه ای جز ریختن خون دیگر مسلمانان ندارند-، خواست نشان دهد اسلام با تروریست برابر است و خواستند به بهانه دفاع از آزادی بیان، سنگی به قامت رعنای اسلام بزنند غافل از آنکه چراغی را که ایزد بر فروزد، هر آن کس پف کند ریشش بسوزد. مهمترین سوالی که اکنون با آن روبرو هستیم این است که واکنش مسلمانان نسبت به فیلم فتنه باید چگونه باشد؟ آیا باز هم لازم است که به خیابنها بریزند و پرچم هلند را به آتش بکشند و خشم خود را از این کار غیراخلاقی و غیرانسانی هلندی ها نشان دهند؟ و یا باید به انتظار محکومیت مجامع حقوق بشر بشینند و دست بر روی دست بگذارند؟ و یا راه سومی هم وجود دارد تا هم مسیحیان افراطی نتوانند لذت توهین به بیش از یک ملیارد و نیم مسلمان را احساس کنند و هم از تکرار چنین توهین هایی که نتیجه ای جز جنگ تمدن ها به بار نخواهد آورد جلو گیری شود؟ آن راه سوم چیست؟ تاریخ تکرارپذیر است. اگر خود را در موقعیت اول انقلاب و حمله عراق به ایران قرار دهیم، دشمن متجاوز، ناجوانمردانه، حمله ای سنگین به ایران را آغاز کرد و در مقابل این حمله 3 نوع پاسخ داده شد. پیشنهاد اول از طرف بنی صدر ارائه شد و خائنانه دست بر روی دست گذاشت. "زمین" را به "زمانی" که هیچگاه به دست نیاورد، فروخت و به التماس محکومیت مجامع جهانی وقت گذراند. راه حل دوم افرادی بودند که به خیابانها ریختند و پرچم عراق را به آتش می کشیدند. این دو راه حل مشکلی را حل نکرد و تنها راه حل سوم پاسخ داد و آن هم شیرمردانی که برخاستند و پاسخ هر گلوله ای را با گلوله ای و هر موشکی را با موشکی دادند تا دشمن را عاجزانه بر سر جای خود نشانیدند. امروز ما درست در همان موقعیت قرار داریم دشمنی مجهز با تمام تجهیزات حمله ای سنگین به مقدسات ما را آغازیده است.
ما در برابر این دشمن چه باید کنیم؟ آیا به روش بنی صدر به انتظارمحکومیت مجامع حقوق بشر بنشینیم و زمین را به زمان بفروشیم و یا به مانند کاریکاتور های دانمارک به خیابان ها بریزیم و پرچم هلند را به آتش بکشیم؟ و یا راه حل سوم را پیش بگیریم و هر حمله ای را به حمله ای متقابل پاسخ دهیم و
هر توهینی را پاسخی دندان شکن دهیم. البته این مسلم است که آیین ما، اجازه توهین به مقدسات دیگران را نمی دهد و نمی توانیم و نباید به مقدسات مسیحیان تندرو توهین کنیم ولی آیا نمی توان واقعیت های کتاب مقدس موجود مسیحیان را هم به تصویر کشید؟ اگر به خاطر یک آیه جهاد که در شرایطی کاملاً انسانی وضع شده به ما تهمت تروریست بودن می زنند،
خوب است بدانیم در کتاب مقدس موجود مسیحیان، خشونت های چندش آوری وجود دارد که قلب هر انسانی از شنیدن آن به درد می آید. هنگامی که به فرمان "یهوه" به شهرها حمله می کنند و کودکان و زنان را به آتش می کشند و کودکان شیرخواره مقابل چشم مادران سر بریده می شوند و میلیونها انسان، به خاطر تصاحب زمینشان، بدین طریق نابود می شوند. آیا به تصویر کشیدن این خشونت ها که از واقعیت های کتاب مقدس مسیحیان است، پاسخ مناسبی به توهین کنندگان مسیحی- صهیونیسم نیست؟ اگر ما به خاطر وجود آیه جهاد که فقط در شرایط میدان جنگ وضع شده، تروریست هستیم، پس باید نام این نسل کشی های ملیونی کتب مقدس را چه بنهیم؟
( ادامه از بالا )
( مطالبی که در نشریه بدلیل کمبود جا منتشر نشده است )
مناسب است به چند نمونه از این موارد در کتاب مقدس اشاره شود:
در جنگ هیچ جنبنده ای را زنده مگذار
در کتاب مقدس وقتی حضرت موسی مأموریت مییابد که بنیاسرائیل را از مصر به کنعان آورد، در بین راه با قبایلی برخورد میکنند که بنا است بنیاسراییل در سرزمین ایشان زندگی کنند و باید این قبایل از بین بروند؛ لذا در کتاب مقدس نوشته شده است که خدا به حضرت موسی دستور میدهد با این قبایل بجنگ و هم? ایشان از زن و مرد و کوچک و شیرخوار را از دم شمشیر بگذران: «چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی... از شهرهای این امتهایی که یَهُوه، خدایت، تو را به ملکیت میدهد، هیچ ذینفس را زنده مگذار؛ بلکه ایشان را،...، بالکل هلاک ساز.» (سفر تثنیه، 20: 10-17) گناه کودکان شیرخوارهای که در این شهرها زندگی میکردند چه بود؟ چرا باید قتلعام میشدند؟ گناهشان جز اینکه ساکن شهری هستند که بنیاسرائیل به زمین آن چشم دارند، چه بود؟
حضرت موسی زنان و اطفال را میکشد
حال ببینیم حضرت موسی با این دستور چه میکند؟ بنا بر این روایت تحریفشده کتاب مقدس، وقتی ایشان به شهر سیحون حمله میکنند، هم? زنان و کودکان را نیز از دم شمشیر میگذرانند تا بتوانند زمین ایشان را تصرف کنند: «آنگاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابل? ما برای جنگ کردن در یاهَص بیرون آمدند. و یَهُوَه خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده، او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم و تمامی شهرهای او را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم. لیکن بهایم را با غنیمت شهرهایی که گرفته بودیم،.» (سفر تثنیه، 2: 32-37.) چرا کودکان اجازه نداشتند زنده بمانند؟ چرا باید هم? ساکنان این مملکت از بین بروند تا ساکنان جدید در این سرزمین ساکن شوند؟
فقط دختران باکره زنده بمانند
لشگریان حضرت موسی به قبیله مدیان حمله میکنند و هم? مردانشان را قتلعام میکنند و زنان و کودکان را اسیر میکنند و غنائم شهر را جمع میکنند و بقی? شهر را در آتش میسوزانند. چون اسرا و غنائم را نزد حضرت موسی میبرند؛ وی بر قوم خود غضبناک میشود و میفرماید آیا هم? زنان و کودکان را زنده نگاه داشتید؟ پس الآن هر ذکوری از اطفال را و هر زنی که مرد شناخته و با او همبستر شده را بکشید! به متن کتاب مقدس دقت کنید: «و بنیاسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند، و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همهی املاک ایشان را غارت کردند و تمامی شهرها و مساکن و قلعههای ایشان را به آتش سوزانیدند و تمامی غنیمت و جمیع غارت از انسان و بهایم گرفتند..... موسی به ایشان گفت: آیا هم? زنان را زنده نگاه داشتید؟.... پس الآن هر ذکوری از اطفال را بکشید و هر زنی را که مرد را شناخته، با او همبستر شده باشد بکشید و از زنان هر دختری را که مرد را نشناخته و با او همبستر نشده، برای خود زنده نگاه دارید... و غنیمت سوای آن غنیمتی که مردان جنگی گرفته بودند، از گوسفند، 675 هزار رأس بود و از گاو، 72 هزار رأس و از الاغ، 61 هزار رأس و از انسان از زنانی که مرد را نشناخته بودند، 32 هزار نفر بودند.» (سفر اعداد، 31: 9-20 و 32-35) چنانکه دیدیم؛ تعداد دختران باکرهای که زنده ماندند، 32 هزار نفر بود و از اینجا میتوان حدس زد که تعداد کشته شدگان چقدر بوده است. سؤال اساسی اینجاست که کودکان که در دست حضرت موسی اسیر بودند، چرا باید قتلعام شوند و نیز زنان اسیری که در دست حضرت موسی بودند نیز باید در جلوی چشم فرزندانشان کشته شوند؟ در هر جنگی که چنین فاجعهای رخ دهد، تمام جوامع انسانی این عمل را محکوم میکنند و خدایی که پیامبری را فرستاده تا آدمیان را به قلّ? رفیع انسانیت برساند، آیا سزاوار است این گونه کشتار کودکان اسیر را روا بدارد؟ به راستی چگونه میتوان پذیرفت که خداوندِ محبّت چنین فرامینی صادر کند؟
کشتار و سوزاندن زنان و کودکان توسط یوشع
در ادام? این جنگها و نسلکشیها، نوبت به یوشع میرسد. ایشان دیگر نه تنها مردم و زنان و کودکان بیپناه شهرها را سرمیبرید، بلکه گاو و گوسفندها را هم سربریده، همه را از دم هلاک کرده، سپس شهر را در آتش سوزانید: «آنگاه قوم صدا زدند و کَرِنّاها را نواختند. و چون قوم آواز کَرِنّا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر به زمین افتاد. و قوم یعنی هرکس پیش روی خود به شهر برآمد و شهر را گرفتند و هرآنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند و شهر را با آنچه در آن بود، به آتش سوزانیدند؛ لیکن نقره و طلا و ظروف مسین و آهنین را به خزان? خان? خداوند گذاردند.» (یوشع، 6: 20و21و24) البته هر لشگر پیروزی میتواند به زن و کودکان شهر مغلوب و حتی به گاو و گوسفندهای شهر رحم نکند و همه را از دم قتلعام کند ولی کشتن بیهدف بهایم چه منفعتی برای لشگر پیروز دارد؟
کشتار ایرانیان
در کتاب استر میخوانیم: خشایار شاه پادشاه پارس در آخرین روز جشن 180 روزه دستور داد ملکه وشتی زیباییاش را به مقامات و مهمانانش نشان دهد. ملکه امتناع ورزید و پادشاه بسیار خشمناک شد و در همان مجلس ملکه وشتی را طلاق داد و از میان تمام دخترانی که به حرمسرا آمده بودند، استر دختر یتیم یهودی انتخاب شد و وی به جای وشتی ملکه ایران میشود. پس از این جریان، هامان وزیر خشایار شاه، توطئهای برای قتل یهودیان میچیند اما این توطئه به ضرر وی تمام میشود و خشایار شاه دستور قتل هامان و تمام پسرانش را صادر میکند و همچنین اجازه میدهد مخالفینشان را از میان بردارند و "مردخای" پسر عموی استر فرمانی بنام پادشاه نوشت و آن را به همه جا فرستاد. فرمانی که به یهودیان اجازه میداد مخالفین خود را از هر قومی که باشند، بکشند و داراییشان را به غنیمت بگیرند. تورات میگوید در سراسر مملکت همه از یهودیان میترسیدند تمام حاکمان و استانداران، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای، به یهودیان کمک میکردند و به این ترتیب یهودیان به ایرانیان حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده، کشتند. (استر 6:9) در کتاب مقدس میخوانیم در آن روز تنها در پایتخت 500 نفر را که 10 پسر هامان نیز جزو آنها بودند، کشتهاند. روز بعد، باز یهودیان پایتخت جمع شدند و 300 نفر دیگر را کشتند. بقیه یهودیان در سایر استانها، 75 هزار نفر از دشمنان خود را کشتند و در هیچ کجا نقل نشده که این همه کشتار در ازای ریخته شدن حتی یک قطره خون از یک یهودی باشد و سپس تورات یادبود این جشن، ایرانیکشی را بر یهودیان فرض و لازم گردانید. (استر 32:10) پوریم یکی از بزرگترین جشنهای یهودیان است. آنان هر ساله واقعه کشتار 75هزار و 800 نفر ایرانی را هر ساله جشن میگیرند و به همین مناسبت، سیزدهم ماه ادار را روزه میگیرند. چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را به رقص و پایکوبی میپردازند و این پاداش ایرانیانی بود که به نقل کتاب مقدس و توسط کورش یهودیان را از اسارت 70 ساله بابلی رهانیدند و به آنها حیاتی دوباره بخشیدند. در این مورد این لینک را نیز ببینید.
حکم مرتد
یکی از اعتراضاتی که مبشران مسیحی به اسلام وارد میکنند، بحث ارتداد است. البته این بحث را با نگاهی غیرواقعبینانه و به نحوی مغرضانه بیان میکنند، در حالیکه در کتاب مقدس هم احکام شدیدی برای مرتد وضع شده که به یک نمونه آن اشاره میکنیم که اگر اهل یک شهر مرتد شوند، دستور متفاوت میشود و باید همه اهالی شهر از کوچک بزرگ و حتی گاو و گوسفند از دم کشته شوند و اجسادشان نیز با اتش سوزانده شود. اگر درباره یکی از شهرهایی که یَهُوَه خدایت به تو به جهت سکونت میدهد که بعضی پسران بلّیعال از میان تو بیرون رفته، ساکنان شهر خود را منحرف ساخته، گفتهاند برویم و خدایان غیر را که نشناختهاید، عبادت نماییم آنگاه تفحص و تجسس نموده نیکو استفسار نما و اینک اگر این امر صحیح و یقین باشد که این رجاست در میان تو معمول شده است. البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکُش و آنرا با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما. و همهی غنیمت آنرا در میان کوچهاش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یَهُوَه خدایت به آتش بالکّل بسوزان و آن تا به ابد تلّی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد. (تثنیه فصل 12:13 -17)
قطع کردن دست
و همچنین مسیحیان همیشه به احکام اسلام طعن میزنند و به خاطر نمونه یکی از احکام کتاب مقدس ذکر میشود: «و اگر دو شخص با یکدیگر منازعه نمایند و زن یکی پیش آید تا شوهر خود را از دست زنندهاش رها کند و دست خود را دراز کرده عورت او را بگیرد، پس دست او را قطع کن و چشم تو بر او ترحم نکند.» (تثنیه 25:11ـ12) این آیاتی است که همه مسیحیان باید به آن ایمان داشته باشند گرچه دیگر به آن عمل نمیکنند و در صورت انکار یکی از این آیات، کلیسا تردیدی در کفر ایشان نمیکند و با وجود این همه آیان خشن در کتاب مقدس مسیحیان همواره به مسلمانان تهمت تروریست بودن میزنند. و اگر بنا باشد یکی از دو کتاب قرآن و کتاب مقدس تحریف شده را خشن بنامیم، کدامیک سزاوار است؟
منبع : رجا نیوز
20 فروردین را همه دهه شصتی ها خوب می شناسند.آنها همچنین محمود احمدی نژاد را خوب می شناسند.آنها می دانند که او مردی است که یکی از مهمترین منابع انرژی در دهه 80 خورشیدی را برای ایران به ارمغان آورده است اما برخی از آنها احمدی نژاد را به خاطر این کارش تحسین نمی کنند.می گویند او با آزادی مخالف است.می گویند او طرفدار نظام جمهوری اسلامی است.می گویند حزب اللهی و طرفدار روحانیت است.برخی از دهه شصتی ها از او به خاطر ملی کردن صنعت هسته ای تشکر نمی کنند.آنها تحریم های پس از مسئله هسته ای را تحمل نمی کنند.آنها به خاطر گرانی های بعد از ملی شدن صنعت هسته ای به او دشنام می دهند.آنها کارشکنی های آمریکا را تحمل نمی کنند و دائم به احمدی نژاد می گویند چرا صنعت هسته ای را ملی کرده ای تا باعث تحریم علیه ایران شود.آنها همیشه می گویند که اقتصاد بر منافع ملی ارجحیت دارد.برخی از دهه شصتی ها با حکومت جمهوری اسلامی مخالف هستند و همچنین با ملی شدن صنعت هسته ای که برای ایران است نه فقط برای نظام.
ای دهه شصتی ها ... ای دانشجویان فرهیخته ...
پس انصافتان کجا رفته است؟
http://www.mehdinews.com
اشتباه است اگر کسی تصور کند که در این قضایا، فقط کسی یا نویسندهی مزدوری مثل سلمان رشدی یا کاریکاتوریست قلمبهمزدی طرف مقابل اسلام است؛ اینها پیاده نظامهای نگونبخت و روسیاه استکبار جهانی هستند. طرف قضیه، سیاستهاست. طرف قضیه، اعضای شبکهی استعماری و استکباری دنیا هستند ... پیداست اسلام با تسخیر دلهای مردم در سرتاسر جهان، مستکبران و زورگویان را بشدت ترسانده است و آنها علاج را در این میبیینند که با پیغمبر اسلام دشمنی کنند. آن روز ( در زمان صدر اسلام ) شکست خوردند، امروز هم به حول و قوهی الهی به وسیلهی مسلمانان شکست خواهند خورد.