سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دانش، میراثی سودمند است . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 25

پرتو چهارم

خودت را مهیا کن زینب  که حادثه دارد به اوج خود نزدیک می شود. همه تحملها که تاکنون کرده ای تمرین بوده است همه مقدمه بوده است و همه تابها و توانها ، تدارک این لحظه عظیم  امتحان!

انگار که از ازل تا کنون هیچ مصیبتی نبوده است. چرا که حسین بوده است و حسین کافی است تا همه خلا ها و کاستیها را پر کند.

این حسین است که با نوایی غریب صدا میزند : ای زینب! ای ام کلثوم! ای فاطمه! ای سکینه! ... سلام جاودانه من به شما

از لحن کلام در می یابی که این مقدمه وداع با توست . سکینه هم بوضوح بوی فراق و شهادت را از این کلام استشمام می کند.  نه کلام نمی تواند. هیچ کلامی نمی تواند آرامش را به قلب سکینه باز گرداند مگر فقط آغوش حسین! گشودن این دو آغوش فقط کار توست . دختران دیکر هم سهمی دارند. این دختران مسلم ، این فاطمه، این رقیه که به پهنای صورت اشک می ریزدو لبهایش را بهم می فشرد تا صدای گریه هایش جان پدر را نیاشوبد؛ اینها هم از این واپسین جرعه های محبت سهمی می طلبند. اگر چه سکوت میکنند اما نگاهشان غرق تمناست.

سکینه را به آغوش می کشی تا هم پناه اشک او باشی و هم راه را برای رقیه گشوده باشی. برای رقیه ماجرا متفاوت است . دختری که در تمام عمر سه ساله خویش جز مهر  و عطوفت ندیده است . دختری که در تلاقی آغوشها پایش به زمین نرسیده است. پدر را عازم سفر می بیند اما نمی داند که چرا خبر این سفر اینقدر دلش را می شکند و اشکهایش را جاری می کند. فقط می داند که باید پدر را از رفتن باز دارد . با هر ترفندی که دختری مثل رقیه می تواند، پای پدری مثل  حسین را سست کند باید به میدان بیاید.

دیدن جست و خیز ماهی کوچکی بر خاک در تحمل تو نیست . بخصوص اگر آن ماهی کوچک قلب تو باشد، دردانه تو باشد، رقیه تو باشد.از خیمه بیرون می زنی و به خیمه خلوت پناه می بری تا بتوانی بغضت را بی مهابا رها کنی و به آسمان ابری چشم مجال باریدن دهی . نمی فهمی که زمان چگونه می گذرد و تو کی از هوش می روی . چشمهایت را باز می کنی و حسین را می بینی که سرت را به زانو گرفته است. یک لحضه آرزو می کنی کاش زمان متوقف بشود و این حضور به اندازه عمر کائنات دوام بیاورد . این شاید تقدیر شیرین خداست برای تو که وداعت را با حسین در این  خلوت قرار دهد و همه چشمها را از این وداع آتشناک بپوشاند.  هیچ کس تا ابد جز خود خدا نمی داند که میان تو و حسین در این لحضات چه می گذرد . حتی فرشتگان از بیم آتش گرفتن بالهای خویش در هرم  این وداع به شما نزدیک نمی شوند.

هیچ کس نمی تواند بفهمد که دست حسین با قلب تو چه می کند؟

هیچ کس نمی تواند بفهمد که نگاه حسین در جان تو چه می ریزد؟

فقط آنچه دیگران ممکن است بدانند این است که زینبی دیگر از خیمه بیرون می آید.

زینبی که دیگر زینب نیست . تماما حسین شده است.

پرتو پنجم

بریده باد دستهای تو مالک!

این شمشیر مالک بن یسر کندی است که بر فرق امام فرود آمده است. همه عالم فدای یک تار مویت حسین جان ! برگرد! این پیشانی بستن می خواهد، این کلاه و عمامه عوض کردن و ... این چشم خون گرفته بوسیدن.

تا دشمن به خود مشغول است و کشته های شمشیر تو را جمع می کند بیا  تا خواهرت این زخم را با پاره جگر مرهم بگذارد. بیا که خون گونه ات را به اشک چشم بروبد، بیا که جانش را سر دست بگیرد و دور سرت بگرداند.

پیش از آنکه دست تو پارچه را گرداگرد سر حسین بپیچد، بچه ها گرداگرد او حلقه زده اند . پیش روی بچه ها محبوبترین عزیزآنهاست که تا دمی دیگر برای همیشه ترکشان می گوید. حکایت غریبی است حکایت این لحظات که فهم از دریافتن آن عاجز است چه رسد به گفتن و پرداختن. وچه سخت است برای حسین گفتن این کلام به توکه: باز کن این حلقه های عاطفه را از دست و بال من! این حلقه ها از اعماق قلب تو گذشته است چگونه می توان این حلقه ها را گشود؟ و دست به کار می شوی تو از سویی و سکینه از سوی دیگر .همه را یکی یکی از حسین جدا میکنی .  حسین از جا کنده میشود و پا در رکاب ذوالجناح می گذارد... اما اکنون ذوالجناح است که قدم از قدم بر نمی دارد. کی گریخته است این دخترک!؟ از روزن کدام غفلت استفاده کرده است و خود را به آنجا رسانده است؟ فاطمه نگاه در نگاه پدر می دوزد:

- پدر جان! منزل زباله یادت هست؟ وقتی خبر شهادت مسلم رسید؟ تو یتیمان مسلم را بر روی زانو نشاندی و دست نوازش بر سرشان کشیدی! پدر جان بوی یتیمی در شامه جهان پیچیده است. بابا! این بار که تو می روی قطعا یتیمی می آید . چه کسی گرد یتیمی از چهره ام بزداید؟ چه کسی مرا بر زانو بنشاند و دست نوازش بر سرم بکشد ؟ خودت این کار را بکن بابا!

حسین با همه عاطفه اش، فاطمه را در آغوش می فشرد بر سر و رویش دست می کشد و چشم و گونه و لبهایش را غرق بوسه میکند.

فاطمه بر می خیزد و حسین نیز؛ اما تو فرو می نشینی. حسین می ایستد اما تو فرو می شکنی  و ناگهان به یاد وصیت مادرت می افتی ؛

- مهلا مهلا! یابن الزهرا!قدری درنگ ... مهلتی ای فرزند زهرا!

ایستاد ! چه سرّ غریبی نهفته است در این نام زهرا!

احترام حضور توست یا نام زهرا که حسین را از اسب پیاده کرده است. وقتی سیراب لب از گلوی حسین برمی داری عمیق نفس می کشی و می گویی:" جانم فدای تو مادر!"

تو هنوز در خلسه ی این بو سه ای که صدای حسین را از میدان می شنوی.لا حول و لا قوة الا بالله .آری لحن این لا حول آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است.حسین تو اما با اینهمه زخم ایستاده . فقط کاش حسین پیراهنش را به ستردن  خون پیشانی بالا نیاورد و سینه اش طمع تیر دشمن را برنیانگیزد.

پرتو ششم

رویت را مخراش ! مبادا که لب به نفرین گشایی و زمین و زمان را به هم بریزی و کائنات را کن فیکون کنی! ظهور ابر هبا سیاه در آسمان صاف آتش گرفتن گونه های خورشید برپا شدن طوفانی عظیم به رنگ سرخ ، برانگیخته شدن غبار سیاه و فرو باریدن خون همه از سر این کلامی است که تو اراده کردی و بر زبان نیاوردی :"کاش آسمان به زمین بیاید و کاش کوهها همه تکه تکه شوند و بر دامن بیابانها فرو بریزند کاش..."

اما مکن مگو، مخواه زینب !

گرز فریادت را بر سر عمر سعد بکوب که :" ننگ بر تو! پسر پیامبر را می کشند و تو نگاه می کنی؟!" بگذار او گریه کند و روی از تو بر نگرداند و کلام تو را نشنیده بگیرد . بگذار ... . اما نفرین مکن .

می دانستی که کربلائی هست می دانستی که عاشورائی خواهد آمد. اما هرگز فکر نمی کردی که فاجعه تا بدین حد عظیم و شکننده باشد.

می دانستی که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت و بر محمل شهادت سفر خواهد کرد اما گمان نمی کردی که کشتن پسر پیامبر این همه داوطلب داشته باشد.

شهادت ندیده نبودی مادرت عصمت کبری و پدرت علی مرتضی و برادرت حسن مجتبی همه هنگام سفر رخت شهادت پوشیدند.

در مخیله ات هم نمی گنجید که ممکن است جنایتی به این عظمت در عالم اتفاق بیفتد و همچنان آسمان پا بر جا بماند.

بگذار شمر با دست وپنجه خونین از قتلگاه بیرون بیاید سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند و بگوید:" یک لحظه نور چهره او و جمال صورت او آنچنان مرا به خود مشغول کرد که داشتم از کشتنش غافل می شدم اما به خود آمدم و کار را تمام کردم به امیر بگویید کار، کار من بوده است."

بگذار این ندا در آسمان بپیچد :" قتل الامام ابن الامام " اما حرف از فروریختن آسمان نزن!

شکیبای ات را از دست نده که آسمان بر ستون صبر تو ایستاده است.

اینک ملائک صف به صف در پیش تو زانو زده اند . این تمام پیامبران خداوندند که به تسلای دل مجروح تو آمده اند. جز اینجا واکنون زمین کی تمام پیامبران را یک جا بر روی خویش دیده است؟

این صف اولیاست . و این خود محمد - ص-  است که در میان معرکه ایستاده و محاسنش را در دست گرفته و اشک مثل باران بهاری بر روی گونه هایش فرو میریزد.

و حال این تویی که دست زیر پیکر پاره پاره حسین میگیری و او را از زمین بلند می کنی و می گویی :" خدا ! این قربانی را از آل محمد (ص) قبول کن. "


 نوشته شده توسط نشریه چشمه در پنج شنبه 86/12/16 و ساعت 4:33 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

نشریه چشمه
نشریه چشمه
نشریه چشمه / هفته نامه سیاسی فرهنگی خبری / منتشره در دانشگاه فردوسی مشهد صاحب امتیاز و مدیر مسئول : حمیدرضا خداوردی ندرآبادی سردبیر : مهدی عبدی

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 34
بازدید دیروز: 9
مجموع بازدیدها: 205455
فهرست موضوعی یادداشت ها
اخبار هفتگی[23] . اخبار کوتاه[13] . احمدی نژاد[11] . انتخابات 88[11] . پی دی اف نشریه چشمه[10] . PDF[9] . انقلاب اسلامی[8] . امام خمینی (ره)[7] . اصلاح طلبان[7] . سخنان امام خمینی (ره)[6] . شعر[5] . بیانات مقام معظم رهبری[5] . خاتمی[5] . اسرائیل[4] . پی دی اف[4] . کروبی[4] . میرحسین موسوی[4] . هاشمی رفسنجانی[3] . قزوه[3] . قوه قضائیه[3] . میر حسین موسوی[3] . انتخابات[3] . آرمانهای انقلاب اسلامی[3] . آمریکا[3] . حسین موسویان[3] . جاسوس هسته ای[3] . اهل بیت (ع)[2] . دانشگاه آزاد[2] . دولت نهم[2] . اخبار کوتاه[2] . آرمان های انقلاب[2] . 16 آذر[2] . امام علی (ع)[2] . اسلام[2] . اقتصاد[2] . مناظره[2] . لاریجانی[2] . مفسد اقتصادی[2] . رژیم پهلوی[2] . سیاست خارجه[2] . شهید آوینی[2] . فرهنگ[2] . غرب[2] . لیبرالیسم[2] . ماهواره امید . مجلس ششم . مجلس شورای اسلامی . محرم . محمدرضا شاه . محمود احمدی نژاد . مذهبی ها . مسئله هسته ای . مسیح مهاجری . مطهری . مفاخر ملی . غرور ملی . غزه . فتح خون . فرح . فلسطین . فوکویاما . شماره 31 . شهید . شیعه . صادق هدایت . صهیونیسم . طرح وحدت ملی . طنز . عدالت . علم . عماد مغنیه . سیاست خارجی . سید حسن خمینی . سید حسن عاملی . سید حسن نصرالله . سید مهدی شجاعی . شاه . سعادت بشر . سلمان رشدی . مقام معظم رهبری . لبنان . لیبرال دموکراسی . کلانشهر . همایش صدمین سال قانونگذاری . وزارت اطلاعات . یادگار امام . کاخ مرمر . کنفرانس ضد نژادپرستی . نسل سوم . نشریه چشمه . نهج البلاغه . نیروی انتظامی . امام حسین (ع) . اصلاحات . اصولگرایان . اشراف مذهبی . اخبار کوتاه هفتگی . انتخابات ریاست جمهوری . انتظار . انتقاد . انرژی هسته ای . 18 تیر . 22 بهمن . ‏ خلیج فارس . 13 آبان . آرمانهای انقلاب . آزادی . آسیب های اجتماعی . اس ام اس . استعفای میر حسین موسوی . آمریکا . آمریکا ستیزی . آیات شیطانی . رابطه با آمریکا . راه امام . راهپیمایی . دانشگاه فردوسی مشهد . دموکراسی . دهه چهارم . دهه فجر . دوربان 2 . دوربین مداربسته . حکومت . حمله آمریکا . حکومت . حکومت دینی . حکومت مردمی . خودسوزی . پوچ گرایی . بسیج دانشجویی . انگلیس . پیشرفت . تربیت . تروریسم . تمسخر . توهین به اسلام . جامعیت اسلام . جامعیت امام علی (ع) . جامعیت در علوم . جانباز . جمع اضداد بین احساسات . جمهوری اسلامی . جنبش دانشجویی . جنبش سبز . جنگ 33 روزه . حاج رضوان . حسن روحانی .
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه