نشریه چشمه
در دوران اولیه حکومت قاجاریه، تا زمان فتحعلی شاه، "نوستالژی صفوی" در ایران رواج داشت یعنی مردم ناراضی از وضع موجود حسرت دوران صفویه را می خوردند. این نوستالژی در حدی بود که تا زمان فتحعلیشاه پادشاهان قجر برای خود تبارنامه ساخته و خویش را از نسل صفویه معرفی میکردند. از زمان فتحعلیشاه و با آثاری چون رستم التواریخ بود که حرکت فرهنگی برای تخریب یاد و خاطره دوره های صفوی و زندیه آغاز شد. در دوران پنجاه ساله سلطنت ناصرالدینشاه، مردم ناراضی از وضع موجود حسرت دوران فتحعلیشاه را میخوردند و آن زمان را "عصر خاقان مغفور" می نامیدند. در دوران نابسامان و منحط مظفرالدینشاه و احمدشاه و سپس رضاشاه مردم ناراضی از وضع موجود دچار "نوستالژی ناصری" بودند و با حسرت از "عهد شاه شهید" یاد میکردند که به دیدشان دوران ثبات و آرامش و بهروزی بود.
بعدها، نوستالژی رضاشاهی در ایران رواج یافت. واقعیت چیز دیگری است. به نظر بنده، که میتوانم درباره آن صدها برگ بنویسم، دوران رضاشاه بزرگترین ضربه را بر رشد جامعه ایرانی وارد کرد و تمامی نابسامانیهای پسین مولود این دوران است .
زونیس جامعه شناس آمریکایی مینویسد: عجیب است که ایرانیان هیچگاه خود را با کشورهای مشابه خویش و همسایگان خود مقایسه نمی کنند بلکه فقط خود را با آمریکا مقایسه میکنند. و میزان رشد و پیشرفت خود را با آمریکا و اروپای غربی می سنجند!
پسرم دوستی دارد فرانسوی که تحصیلکرده کره جنوبی و آشنا با آسیای جنوب شرقی است. زمانی به تهران آمده و میهمان ما بود. پرسیدم: تفاوت مردم ایران با مردم آسیای جنوب شرقی چیست؟ گفت: "تفاوتی عجیب در روانشناسی مردم دو منطقه وجود دارد. در آسیای جنوب شرقی نارسایی بسیار زیاد است ولی مردم در تمامی مسایل خود را مقصر میدانند. ولی در ایران مردم در همه چیز حکومت را مقصر میدانند حتی در مسایل عادی که هیچ ربطی به حکومت ندارد؛ و خود را مبرا از هرگونه تقصیر و مسئولیت."