نشریه چشمه
یک جملهى کوتاه در مورد مفهوم پیشرفت، یک
جملهى کوتاه هم در مورد مفهوم عدالت عرض میکنم؛ ... مقصود ما از پیشرفت چیست؟ پیشرفت در یک جهتِ محض نیست. مقصود از پیشرفت، پیشرفت همه جانبه است. از همهى ابعاد در کشور، این ملت، شایسته و سزاوار پیشرفت است: پیشرفت در تولید ثروت ملى، پیشرفت در دانش و فناورى، پیشرفت در اقتدار ملى و عزت بین المللى، پیشرفت در اخلاق و در معنویت، پیشرفت در امنیت کشور - هم امنیت اجتماعى، هم امنیت اخلاقى براى مردم - پیشرفت در ارتقاى بهرهورى. ارتقاى بهرهورى معنایش این است که ما بتوانیم از آنچه که داریم، بهترین استفاده را بکنیم. از نفت موجود، از گاز موجود، از کارخانهى موجود، از راه موجود و از آنچه که در اختیار هست، بیشترین و بهترین استفاده را بکنیم. همچنین پیشرفت در قانونگرائى و انضباط اجتماعى؛ ... پیشرفت در وحدت و انسجام ملى؛ چیزى که دشمنان از اول انقلاب سعى کردهاند آن را به هم بزنند؛ اما خوشبختانه ملت ما اتحاد و انسجام خود را با همهى زمینههائى که ممکن بود براى تفرقه مورد سوء استفاده قرار بگیرد، حفظ کرده است؛ این را ما باید هرچه بیشتر کنیم و ارتقاء ببخشیم. پیشرفت در رفاه عمومى؛ همهى طبقات بتوانند از رفاه برخوردار شوند. پیشرفت در رشد سیاسى؛ که درک سیاسى، رشد سیاسى، قدرت تحلیل سیاسى براى جمعیت عظیمى مانند جمعیت ملت ما، مثل یک حصار پولادین در مقابل بدخواهىهاى دشمنان است؛ لذا ما باید رشد سیاسى خود را بالا ببریم. مردم ما از لحاظ رشد سیاسى، امروز هم از بسیارى از ملتها جلویند؛ اما باز در این جهت هم باید پیشرفت کنیم. مسئولیتپذیرى، عزم و ارادهى ملى؛ در همهى این زمینهها باید پیشرفت بشود. البته با حرف نمیشود، با الفاظ نمیتوان کارى انجام داد، نوشتن این چیزها روى کاغذ اثرى ندارد؛ تحرک و برنامهریزى لازم دارد... اما عدالت. پیشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پیشرفتِ مورد نظر اسلام نیست. اینى که ما تولید ناخالص ملى را، درآمد عمومى کشور را به یک رقم بالائى برسانیم، اما در داخل کشور تبعیض باشد، نابرابرى باشد، عدهاى آلاف و الوف براى خودشان داشته باشند، عدهاى در فقر و محرومیت زندگى کنند، این آن چیزى نیست که اسلام میخواهد؛ این آن پیشرفتى نیست که مورد نظر اسلام باشد. باید عدالت تأمین بشود. عدالت هم یک واژهى بسیار عمیق و وسیعى است که بایستى خطوط اصلى آن را جستجو و پیدا کرد. به نظر ما عدالت، کاهش فاصلههاى طبقاتى است، کاهش فاصلههاى جغرافیائى است. اینجور نباشد که اگر یک مرکزى، یک استانى، یک شهرى، یک کوره دهى از مرکز دور است، در یک نقطهى دور جغرافیائى کشور قرار گرفته است، دچار محرومیت باشد؛ اما آنجائى که نزدیک است، برخوردار باشد؛ این عدالت نیست. هم فاصلههاى طبقاتى باید برداشته شود، فاصلههاى جغرافیائى باید برداشته شود، هم برابرى در استفادهى از امکانات و فرصتها باید به وجود بیاید. همهى آحاد کشور، آن کسانى که استعداد دارند، آن کسانى که امکان دارند، بتوانند از امکانات عمومى کشور استفاده کنند. اینجور نباشد که نورچشمىها مقدم باشند و افراد متقلب و خدعهگر جلو بیفتند. کارى کنیم که افراد گوناگون کشور، همه بتوانند در برابر امکانات کشور، از فرصت برابر استفاده کنند. البته اینها آرزوهاى بزرگى است، لیکن دستیافتنى است؛ دستنیافتنى نیست. اگر تلاش کنیم و کار کنیم، میتوانیم به آن برسیم. سخت است، اما شدنى است.
بیانات مقام معظم رهبری - 88/1/1 مشهد
در میان آن دسته از
منتقدین سیاسی که خود را پایبند به انقلاب، معرفی می کنند شاهد نوعی تفکیک میان ((انقلاب اسلامی)) و ((جمهوری اسلامی)) هستیم. در این نگاه، انقلاب، یک چیز است و جمهوری اسلامی چیزی دیگر. دقیقآ بر مبنای همین تفکیک است که منتقدان نظام، از یک سو خود را درچارچوب نظام و انقلاب می دانند و از سوی دیگر معتقدند که جمهوری اسلامی آن چیزی نیست که قرار بود ثمره انقلاب باشد پس باید مورد انتقاد قرار گیرد اما باید دقت کرد که تفکیک میان دو مفهوم ((انقلاب اسلامی)) و ((جمهوری اسلامی)) تفکیک میان فرم و محتواست. تفکیکی میان ظرف و مظروف. این جمله اشتباه است که (( من طرفدار انقلاب هستم ولی با جمهوری اسلامی مخالفم)) چرا که به هر حال انقلاب اسلامی برای رسیدن به شعارهایش نیاز به بستری دارد. جمهوری اسلامی، بستر حفظ انقلاب است. جمهوری اسلامی ظرفی است که می بایست حامل انقلاب باشد. رابطه میان فرم و محتوا، رابطه ای قابل گسستن نیست. فرم و محتوا همواره با هم نسبت دارند و از یکدیگر متاثر می شوند. نمی توان مظروف را بدون ظرف طلب کرد.این تفکیک اشتباه میان ((انقلاب و نظام)) از آنجا ناشی می شود که انقلاب را یک برهه تمام شده تاریخی و نظام تثبیت شده جمهوری اسلامی را یک برهه تاریخی دیگر تلقی کنیم. در حالی که انقلاب تمام نشده است و اصلآ چیزی به نام پس از انقلاب معنا ندارد. ما همواره در متن انقلاب هستیم. انقلاب وسیله ای برای رسیدن به نظام جمهوری اسلامی نیست بلکه جمهوری اسلامی وسیله ای است برای حفظ و تداوم انقلاب. التزام به شی التزام به لوازم شی را اقتضا می کند. اگر طرفدار انقلاب هستیم باید طرفدار بستر انقلاب هم باشیم. اگر میوه می خواهیم باید بستر پرورش میوه را هم بپذیریم و فراهم کنیم. میوه، نیاز به آبیاری و آفت زدایی دارد. اگر خواهان میوه های انقلاب هستیم باید درخت جمهوری اسلامی را آبیاری کنیم و با آفت های آن مبارزه کنیم.
پس انتقاد صحیح یعنی انتقاد از ابزارها و فرم ها و ظرف ها و وسیله ها. انتقاد صحیح در درجه اول انتقاد به فرم هاست نه به محتواها. منتقد، فرم را نقد می کند تا تناسب بیشتری با محتوا پیدا کند. انقلاب اسلامی با تبدیل فرم سلطنتی وابسته به یک جمهوری مستقل، خود بزرگترین کنش انتقادی معاصر ماست تا ظرف و بستری متناسب برای یک جامعه اسلامی و انقلابی پدید آورد.
اگر حزب ا...ی ها و افرادی که کلیت نظام را پذیرفته اند انتقادی می کنند این انتقادها نه تنها دیگی نیست که برای ضد انقلاب ها بجوشد بلکه دقیقآ از آن رو که در پی احیای ارزش های انقلاب است دقیقآ بر ضد اهداف ضد انقلاب ها عمل می کند. ضدانقلاب به محتوا انتقاد می کند و منتقد درون گفتمانی به فرمها. مرز و محدوده انتقادهای درون گفتمانی آرمانهای امام و انقلاب است و هرگاه که منتقدی از این مرز گذشت دیگر نمی تواند ادعا کند که درچارچوب نظام عمل کرده است. به طور مثال، مساله فلسطین و مبارزه با استکبار آرمانهایی هستند که اگر کلیت شان زیر سوال برود منتقد، از گفتمان انقلاب خارج شده و با منتقدین برون گفتمانی همزبان شده است.
هر وقت انتقاد های ما مورد تشویق ضد انقلاب ها و دشمنان واقع شد باید بفهمیم که جای فرم و محتوا را اشتباه گرفته ایم. اصولآ رفتار دشمن همواره می تواند معیار خوبی برای بررسی صحت عملکرد ما باشد. اینکه هنوز امریکا ما را تحریم می کند و اسرائیل از دست ما عصبانی است و اینکه ضد انقلاب داخلی هنوز غر می زنند بدین معنی است که هنوز جمهوری اسلامی در مسیر خود قدم بر می دارد.
دشمنان جمهوری اسلامی، که عمدتا در اردوگاه لیبرال دموکراسی قرار دارند و محل تجمعشان هم جایی است که «غرب» نامیده می شود، نگاهی سه بعدی به مقوله قدرت دارند. در نظر اینان، قدرت مثلثی است متشکل از سه ضلع اقتصاد، ایدئولوژی و توان نظامی. غربی ها بر این باورند که هر حکومتی، بر پایه این سه اهرم قدرت استوار است و لذا اگر کسی می خواهد بر جهان حکومت کند، از یک سو باید این هر سه اهرمش قویترین نوع آنها در دنیا باشند، و از طرفی دیگر، باید با استفاده از همین اهرم ها، دیگر قدرت های رقیب یا مانع را از صحنه حذف کند. اگر این فرضیه را بپذیریم که غرب به دنبال حکومت بر جهان است و جمهوری اسلامی را مانعی برای تحقق اهداف استکباری خویش می بیند، باید منتظر رویارویی با غرب، در سه حوزه ای که ذکر آنها رفت، باشیم.
در تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی، سه جبهه ای که دشمن در آنها با ما وارد نبرد شده، به خوبی قابل شناسایی اند. در حوزه نظامی، ابتدا کشتار ملت مسلمان ایران، و ترور ناجوانمردانه مسئولین نظام اسلامی توسط منافقین در دستور کار نظام سلطه قرار گرفت. پس از مهار شدن جریان ترور در داخل، پروژه درگیری بیرونی به اجرا گذاشته شد و هشت سال دفاع مقدس نتیجه آن بود. دشمن، که به تعبیر امام(ره) «همه کفر» را به یاری طلبیده بود، هشت سال جنگ خانمان سوز علیه ملت بی گناه ما به راه انداخت، اما مقاومت حماسه سازان ما او را سر جای خود نشاند. به گونه ای که هیچ مدعی دیگری پس از آن جرئت تجاوز به خاک پاک ایران را به خود نداد.
در حوزه اقتصادی، دکترین تحریم با هدف تضعیف اقتصادی ایران پایه ریزی و به اجرا گذاشته شد. اما تیر تحریم اقتصادی نیز به سنگ خورد ودشمنی که زمانی «سیم خاردار» را از ملت ایران دریغ می کرد، امروز شاهد تسخیر فضا توسط ایران است و نمی تواند «امید» اش را انکار کند؛ ایران را جزو معدود قدرت های صاحب انرژی هسته ای می بیند. همه اینها، بی ثمر ماندن تلاش دشمن در تضعیف اقتصادی ایران را حکایت می کنند.
دشمن از جبهه ایدئولوژیک نیز غافل نماند. هم او که پیشتر تئوری استفاده از مزدوران داخلی را برای ترور کور ملت ایران آزموده بود، این بار نیز با بهره گیری از پیاده نظام داخلی، همه هم خود را مصروف سست کردن پایه های ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی کرد. برای اجرای پروژه های جنگ ایدئولوژیک، جریانی ایدئولوژیک لازم بود که با سلاح عقیدتی غرب و با توسل به عملیات روانی، به جنگ ایده حکومت اسلامی برود. «اصلاحات» این ماموریت را به عهده گرفت و پرچم دموکراسی سازی آمریکایی برای مقابله با تفکر قدسی ولایت فقیه بالا رفت. آزادی، حقوق بشر، جامعه باز، تفکرات پوچ وبر و پوپر، جامعه مدنی، فمینسم، لیبرالیسم... همه و همه تیر شدند و دشمن با کمان اصلاحات آنها را به سوی نظام اسلامی پرتاب کرد تا بلکه تفکر اسلامی، ارزش ها و آرمان های امام(ره) و انقلاب اسلامی، از صحنه به در شوند. اصلاحات تا جایی پیش رفت که سردمداران آن عقاید انقلاب اسلامی را مایه خجالت خواندند! جنگ فکری عظیمی درگرفته بود. در یک سو مردان خدا بودند با اتکا به یاری حق، و در سوی دیگر ایادی استکبار و استثمار... و متوسل به زر و زور و منکر کارآمدی دین.
و هم اکنون که مردم اصلاحات را از اریکه قدرت به زیر کشیده اند، سوالی که باید پرسید این است که دشمن در جبهه ایدئولوژیک چه وضعیتی دارد؟ آیا به پیروزی رسیده یا مانند دو جبهه دیگر زمین گیر شده است؟ پاسخ این سوال محرز است و در مورد آن اختلافی نیست. اما شنیدن اعتراف دشمن به شکست، طعم دیگری دارد. چندی پیش خبرنگار هفته نامه تایم در تهران، در گزارشی هشدار گونه که خطاب به سران واشنگتن، سردسته دشمنان ملت ما نوشته بود، از زبان یکی از دانشجویان ایرانی آورده بود: «هدف ما مبارزه با ستم و جور در سراسر دنیاست... تا زمان برچیده شدن ظلم و ستم، ما به راه خود ادامه خواهیم داد» و سپس با جمع بندی دقیقی از گزارش ویژه خود نتیجه گرفته بود که «دوران ارزش های انقلاب اسلامی به پایان نرسیده است... واشنگتن، توجه کن!». در عوض، همانگونه که پروفسور بیمن از استادان دانشگاه مینه سوتای آمریکا اخیرا به کیهان گفت، اندیشه های امام خمینی(ره) سراسر جهان را درنوردیده است و هرچه جلوتر می رویم ایده آل های امام(ره) پررنگ تر می شود.
اگرچه تلاش دشمن در هر سه جبهه برای سرنگونی نظام اسلامی همچنان با حرارت ادامه دارد، اما نکته اینجاست که ملت ما راه خود را شناخته و آزمون خود را پس داده است. نه فریب آزادی و دموکراسی را می خورد، نه با چماق تسلیم می شود و نه با هویج تطمیع.
http://basyj114.persianblog.ir
تربیت یافتگان انقلاب اسلامی، بر این باورند که «انتقاد»، قرین «انقلاب» است و عامل پویایی آن. نرم افزار انقلاب اسلامی، «انتقاد از وضع موجود» است و کسانی که این را برنمی تابند، بی تردید بدنبال توقف انقلاب هستند. «دوستان نادان» که خود را محب انقلاب معرفی می کنند، می پندارند که اگر انتقادی از شرایط موجود صورت گیرد، ضربه هولناکی بر پیکره انقلاب وارد شده است. از این رو «دلسوزانه»! بدنبال توجیه کاستی ها برآمده و اصطلاحاً «ماست مالی» می کنند... براستی محک ما در انتقاد چه باید باشد؟
بهتر است از منظر «توجیه گران خسته» به این موضوع بنگریم. برای مثال، از جمله اساسی ترین انتقاداتی که به جمهوری اسلامی وارد می شود، وجود فقر اقتصادی و بی عدالتی است، که حتی از زبان رهبر انقلاب نیز بارها شنیده ایم. تا می خواهی وارد این موضوع شوی، سلسله ای از منطق ها را چیده و توجیه وضع موجود را می آغازند. توجه بفرمایید:
?. مگر فقر اقتصادی مختص ایران است؟ همین بیخ گوش ما را ببینید که در افغانستان و عراق چه می گذرد. ?. شما که اوضاع اقتصادی سال های قبل از انقلاب را ندیده اید. اگر بودید، حالا می دانستید که در اثر انقلاب اسلامی چه تغییرات مثبتی در زندگی مردم رخ داده است. ?. اگر سری به امریکا بزنید، آنوقت قدر انقلاب را می دانید. خیابان های نیویورک مملو از فقرایی است که از تامین ابتدایی ترین امکان معاش ناتوانند. از تغذیه مناسب بی بهره اند و خلاصه اینکه بیچاره و بدبخت اند. مقایسه های حمایت آمیز از انقلاب اسلامی، معمولاً خارج از این سه نیستند. اما آیا این مقایسه ها اصالت دارند؟
از فقره ی افغانستان و عراق درمی گذریم که ناگفته پیداست که مقایسه ایران انقلابی با نظایر این کشورهای فلک زده، تا چه اندازه سخیف است. کشوری که داعیه ی تفکر جهانی دارد، چگونه می تواند به برتری خود بر افغانستان بنازد؟!
در باب مقایسه سال های قبل و بعد از انقلاب نیز نمی خواهیم زیاد توقف نماییم. هر چند جهش های ناشی از انقلاب اسلامی، بر آنچه در سال های قبل از انقلاب رخ داده، می چربد، ولی این مقایسه را نیز چندان موجه نمی دانیم. چرا که معتقدیم ماهیت دو مقطع یاد شده کاملاً متفاوت از هم بوده است. مملکتی که «شاهنشاه دیکتاتور» بر آن حاکم است، نمی تواند همپای حاکمیت اسلام باشد. پس این مقایسه، رسمیت ندارد.
اما جالب ترین فقره از این دست توجیهات، مقایسه اوضاع اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران با امریکا و سایر ممالک غربی است. هر چند تصویر کردن آنچه در آن کشورها می گذرد، می تواند تصورات خیالی و دور از واقعیت را باطل سازد، ولی نمی تواند مبنای درستی برای ارزیابی عملکرد انقلاب اسلامی باشد. موضوع فقر اقتصادی را در نظر بگیرید.
مگر برنامه ریزان اقتصادی امریکا ادعا دارند که می خواهند فقر را ریشه کن نمایند؟ آیا اصولاً نظام اقتصادی کاپیتالیستی با محوریت بازار آزاد، بدنیال بهره مندی «همگان» است؟ جایگاه «عدالت» ـ به مفهومی که ما می شناسیم ـ در تفکر لیبرالی کجاست؟ عصاره ی اقتصاد سرمایه داری در این خلاصه می شود که: «برای بهره مندی عده ای، ناگزیر باید عده ای دیگر محروم شوند». از این رو هیچگاه ادعا نمی کنند که زندگی «همه» را سامان خواهند داد . اساساً «عدالت» در نگاه سرمایه دارانه، چیزی جز «توانایی قاپیدن» نیست. به واقع، فقرِ بخشی از جامعه، هزینه ی رفاه بخش دیگری از جامعه ی سرمایه داری است. مگر تفکر تکنوکرات های عصر سازندگی در ایران، غیر از این بود؟ مگر اینها نمی گفتند برای حرکت چرخ های توسعه ی اقتصادی، چاره ای جز آنکه عده ای فراموش شوند، نیست؟ مگر باور این قبیله بر این استوار نبود که برای استقرار عدالت اجتماعی، ابتدا باید توسعه یافت و ثروتمند شد آنگاه به توزیع ثروت پرداخت؟
اما نگاه اسلام به موضوع، دیگرگونه است. ادعای اسلام چیز دیگری است. از نظر اسلام، تمام نفوس، حق بهره مندی دارند و نمی توان به بهانه ی برخورداری دسته ای، دسته ای دیگر را محروم ساخت. بنابراین جمهوری اسلامی نیز نمی تواند خود را افغانستان و امریکا یا ایران شاهنشاهی مقایسه کند؟ چرا که از یک سنخ نیستند.
محک مقایسه ی انقلاب اسلامی، تنها و تنها خودش است. یعنی انقلاب اسلامی را با خودش مقایسه می کنیم و نه با دیگری. در تمام انتقاداتی که از وضع موجود می شود، ملاک انتقاد، خود انقلاب و آرمانهایش است و نه چیز دیگر. دلسوزان نیز اگر بدنبال تقویت انقلاب هستند، باید که چشم ها را شسته و انقلاب را دوباره مرور نمایند تا ببینند آنچه را که می باید. نمی توان دلخوش بود که از چند کشور فقیر و درمانده پیشی گرفته ایم و یا اینکه دیگران هم وضعشان بهتر از ما نیست. این توجیهات، شایسته ی یک تفکر جهانی نیست.
http://asretadbir.blogfa.com
چند سال پیش در خاطرات یکی از افسران و فرماندهان نیروی هوایی ارتش که قبل از انقلاب زیر نظر متخصصان و مستشاران آمریکایی خدمت میکرد خوانده بودم:» روزی که قرار بود آمریکاییها بخاطر حوادث انقلاب از ایران خارج شوند، یکی از آن متخصصان در حالی که لبخندی به لب داشت با دستش آرام به شانهام زد و گفت: به هیچ چیز دست نزنید، ما تا دو سه ماه دیگر به ایران بر خواهیم گشت!«
واقعیت اینست که آن مستشار آمریکایی حقیقت را گفته بود. چرا که به یمن پادشاهی بزرگ ارتشداران، شاهنشاه همایونی، ایران به کشوری تبدیل شده بود که حتی سیم خاردار را هم در زمان جنگ تحمیلی از خارج وارد میکرد، اما…
اما حتما شما هم شنیدهاید که در چند روز گذشته و بعد از آزمایش موفق ماهواره امید، آمریکا و کشورهای اروپایی نگرانی خود را از دست یافتن ایران به این تکنولوژی اعلام کردهاند. بد نیست بطور مختصر نگاهی داشته باشیم به مواضع خارجیها درباره ماهواره امید:
بعد از پرتاب ماهواره امید به فضا، کاخ سفید رفتار جمهوری اسلامی را غیرمسئولانه خواند! سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد ایالات متحده درباره پرتاب ماهواره ایران به مدار بسیار نگران است. جف مورل یکی از سخنگویان پنتاگون هم پس از اعلام خبر پرتاب ماهواره ایرانی، از تلاشهای تهران برای توسعه موشکهای دوربرد اظهار نگرانی کرد.
«اریک شوالیه» سخنگوی وزارت خارجه فرانسه هم در جمع خبرنگاران گفت: «پرتاب ماهواره ایران ما را نگران کرده است. تکنولوژی مربوط به این ماهواره بسیار شبیه توانمندیهای بالستیکی است. ما این موضوع را تنها با نگرانی شدید از پیشرفت توان نظامی هستهای ایران در ارتباط میدانیم.»
«فرانک اشتاین مایر» وزیر امور خارجه آلمان هم به ضعف و ناکارآمدی تحریمهای این کشور و غرب در برابر پیشرفت ایران اعتراف کرد و گفت: ما سالهاست تلاش میکنیم ایران را از توسعه برنامه هستهای و فضایی باز داریم ولی تاکنون شکست خوردهایم. اشتاین مایر که با هیلاری کلینتون در واشنگتن دیدار میکرد، کارایی تکنیکی ایران در عرصه هوا و فضا و استقرار ماهواره ایران را مایه نگرانی خواند. وزیر امور خارجه آلمان همچنین گفت: استقرار ماهواره ایران در فضا نشان میدهد که ایران از نظر کارایی تکنیکی چه تواناییهای بالایی دارد.
جمشید برزگر سردبیر رادیو و سایت فارسی بی بی سی هم نوشت:»با پرتاب ماهواره امید به فضا، ایران عملا به باشگاه کوچک کشورهایی پیوسته که از توانایی و ساخت پرتاب ماهواره به فضا برخوردارند. »
اما در نقطه مقابل، کشورهای اسلامی و در حال توسعه، از چنین اقدامی ابراز خرسندی کردند و پیشرفتهای دانشمندان ایرانی را ستودند. «محمد آیدین» وزیر مشاور در امور رسانههای ترکیه درباره پرتاب ماهواره امید گفت: علم و تکنولوژی در ایران در سال های اخیر از رشد قابل توجهی برخوردار شده، به طوری که این امر زبانزد دانشمندان اروپایی و آمریکایی است. رییس مجلس بحرین هم روز در مدار قرار گرفتن ماهواره تحقیقاتی امید را موجب مباهات خود و افتخار جهان اسلام دانست .
منابع خبری روسیه هم این موفقیت را نشانه قدرت و شتاب فزاینده ایران بسوی پیشرفت و توسعه اعلام کردند. روزنامه ایزوستیا در اینباره نوشت:»جمهوری اسلامی ایران با پرتاب ماهواره به فضا به جرگه اعضای باشگاه قدرتهای فضایی در آمده است.« «ودوموستی» هم نوشت: ایران با پرتاب ماهواره ، نهمین کشور عضو باشگاه فضایی شد .
روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن هم پرتاب ماهواره امید از سوی ایران را اقدامی در سطح علمی بالا توصیف کرد و تحریم های اعمال شده غرب را یکی از دلایل پیشرفت علمی جمهوری اسلامی برشمرد. این روزنامه نوشت: بر کسی پوشیده نیست که سطح آموزشی و علمی در ایران از زمان رژیم سابق بالاتر است. همچنین از آنجا که ” نیاز، مادر اختراع است” توانایی هایی داخلی این کشور به دلیل تحریم های تجاری غرب و تلاش برای توقف برنامه هسته ای تهران به صورت چشمگیری افزایش یافته است.
حالا یکبار دیگر خاطره آن فرمانده ارتشی را که در ابتدای این مطلب نوشتم بخوانید. آیا علت واقعی عصبانیت این روزهای آمریکا و اروپا قابل درک نیست؟ نکته جالب دیگر اینکه این روزها به نظر میرسد در کشور خودمان هم آدمهایی از این موفقیت بزرگ ناراحت و کلافه هستند. به اسمشان اشاره نمیکنم. همین مقدار بگویم که در دو سال گذشته هر وقت پای مساله انرژی هستهای به میان میآمد، سر و کله این جماعت هم پیدا میشد که میگفتند«ما هم در این پیروزی با شما شریک هستیم!» اما این روزها خیلی جالب است که آقایان سکوت کردهاند. چرا؟
انقلاب اسلامی وارد سی امین سال حیات خود شد. ضد انقلاب ها و قرتی ها و براندازان اصلاح طلب امروزه با کمال ناباوری باید بپذیرند که کوچک تر از آنند که در برابر موج این انقلاب مقاومت کنند. این انقلاب بزرگ و بی همتای تاریخ که امواجش زمان و مکان را شکافته و نقطه عطفی در تاریخ ایران و جهان محسوب می شود. انقلابی که به قول فوکو انقلابی به نام خدا بود و ایران را تبدیل به روح جهان بی روح امروز کرد و اما آنچه مهم است حفظ انقلاب و آرمانهای آن است که مستلزم یادآوری دوباره این سوالات است : ماندن یا رفتن؟ آخرت یا دنیا؟ جهاد یا لذت؟ بیداری یا غفلت؟ هجرت یا تمدن؟ این همان دو راهی بزرگ زندگی است. همان دو راهی بزرگ که نشان می دهد چه کاره ایم؟ این همان نقطه ای است که می تواند پاشنه آشیل و نقطه آسیب انقلاب باشد و دوباره ایران را مبدل به عرصه تاخت و تاز قدرت طلب های داخلی و خارجی کند. از این رو تیغ انتقاد را باید به سمت کسانی گرفت که فریب عجوزه دنیا را خورده اند و برای رسیدن به پست و مقام از هیچ کاری ابا نداشته اند. درست است که ابطحی به عنوان سخنگوی دوم خردادی ها در کمال جسارت گفت که ما در سیاست عمل گرا هستیم و هر طور که منافع مان اقتضا کند رفتار می کنیم و اگر لازم باشد رفسنجانی را عالیجناب سرخ پوش می نامیم و اگر لازم باشد زیر علم او سینه می زنیم ولی نا گفته نماند که این دنیا پرستی و شیفتگی پست و مقام فقط در انحصار اصلاحاتی ها و خاتمی چی ها نبود و راستگرایان نیز در دنیا طلبی دست کمی از آنان نداشته اند. اصلاح طلب ها در کمال جسارت و گستاخی قدرت طلبی کردند و راستی ها موذیانه. دوم خردادی ها هر چه توانستند بر ضد ارزش ها و آرمان های انقلاب به کار بستند و با صراحت هر چه تمام تر بر طبل سکولاریسم و لیبرالیسم کوبیدند و جریان راست با حفظ ظاهر، به دنبال نفسانیات خود رفت. جریان حزب الله و اصول گرا در این میان متوجه بود که رفسنجانی و خاتمی ادامه و روند طبیعی انقلاب اسلامی نبودند. انقلاب نکردیم که به دنیا گرایی رفسنجانی و تساهل و تسامح خاتمی برسیم. اما به چیز قرار بود برسیم؟ به کجا قرار بود برویم؟ این چیزی بود که هیچ کس از آن صحبت نکرد. شاید تنها مطهری بود که به این مساله اندیشید و چقدر دشمن، بیدار است که اندیشمندان جامعه ما را بهتر از خود ما میشناسد. امروز اگر انقلاب ما را متهم کنند که برنامه ای برای بشر نداشته است ما هم می توانیم به آنها پوزخند بزنیم و بگوییم که شما نیز برنامه ای برای بشر ندارید. اگر برنامه تمدن غرب مبتنی بر لیبرالیسم و سکولاریسم و تمدن سازی همین است که امروز مشاهده می شود پس باید گفت که چقدر دنیا پوچ و بی هدف است؟!! دنیا پرستان نیز برنامه ای برای بشر ندارند. آخرین برنامه آنان برای دنیا همین لیبرال دموکراسی بود که دستاوردهایش را در سراسر دنیای امروز مشاهده می کنیم. ( لازم به یادآوری است که آنها تمدن شان مبتنی بر لیبرال دموکراسی را پایان تاریخ و بهترین و کامل ترین و آخرین ایده بشر برای زندگی می دانند). آخرین برنامه آنان تولید انسانی است که می رقصد و مشروب می نوشد و شهوت رانی می کند و خیلی هم بخواهد فکر کند به ساخت و ساز و تکنولوژی و تمدن می اندیشد تا بیشتر تولید لذت کند. ولی تمدن غرب همان مبانی فکری بشری و نفسانی خود را تدوین می کند و در رسانه هایش بوق و کرنا به راه می اندازد. گرچه دیر شده است ولی دیگر سکوت جایز نیست. دیگر وقت آن است که اصول گرایان و آرمان خواهان شروع کنند به باز اندیشی گذشته و برنامه ریزی آینده. انتقاد زیاد کرده ایم امروز دیگر با تثبیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، زمان آن است که بیاندیشیم و راهکار ارائه کنیم. باید مبانی فکری خود را تدوین کنیم. باید مشخص کنیم که جامعه اسلامی چه جور جامعه ای است. باید فکر کرد و باید نوشت و در این راه از سرزنش دنیا خواهان و نفس پرستان نباید هراس داشت. مطمئنآ هرکس که شروع به تفکر و ارائه راهکار کند توسط غرب زده ها شماتت و مسخره خواهد شد و غرب زده ها و قرتی ها دستاوردهای غرب را به رخ او خواهند کشید تا او را از تفکر بازدارند و همچنین خواهند کوشید تا ثمره تفکر بومی و اسلامی قرائتی سازگار با تفکر غربی پیدا کند. چنانچه بارها از زبان روشنفکرنماهای اصلاح طلب شنیده شد که اسلام باید خودش را با لیبرال دموکراسی و حقوق بشر سازگار کند. ما را متهم خواهند کرد که با تفسیری که شما از دین می کنید اسلام دین زندگی نیست. ایرادی ندارد اگر زندگی این است که آنها برای بشر ساخته اند ما با این زندگی مخالف ایم.
زندگی واقعی و حیات طیب تنها در سایه وحی و آیین پیامبران ایجاد می شود.
vajgoon.blogfa.com
<< در سال 1342 دولت امریکا استقبال با شکوهی از محمد رضا و فرح بعمل آورد . در یک مجلس شام خصوصی محمدرضا یکسری جواهرات فوق العاده نفیس و منحصر به فرد در دنیا را به ژاکلین کندی هدیه داد این جواهرات متعلق به همسر ریچارد شیردل بودند . ژاکلین چنان تحت تاثیر سخاوتمندی محمدرضا قرار گرفت که در جلوی همه میهمانان بلند پایه محمدرضا را بوسید ! و چند لحظه بعد جواهرات را باز کرد و به گردن آویخت جواهرات شامل یک سری کامل ، شامل گردنبند برلیان ، گل سینه الماس ، دست بند جواهرنشان ، انگشتر الماس و گوشواره های برلیان بودند .
کندی در برابر ، یک تابلوی نقاشی آبرنگ ! به فرح داد ! و گفت که این نقاشی از کارهای خود او در زمان تحصیل در کالج است ! ژاکلین هم یک کراوات رنگ و رو رفته به محمدرضا هدیه داد و ادعا کرد که این کروات متعلق به جرج واشنگتن بوده است و هدایای این دو روی هم حتی یک دلار هم ارزش نداشته در حالی که معلوم بود محمدرضا برای خرید جواهرات عتیقه متعلق به ریچارد شیردل صدها هزار دلار هزینه کرده است . البته توجه داشته باشید این اتفاق درست زمانی رخ داده است که مردم ما در اوج فقر و بدبختی بوده اند و وضعیت کشاورزی و صنعت ما کاملا بهم ریخته و وابسته به خارجیان بوده است و حضرت شاه اینچنین بذل و بخشش می فرمودند .
<< یک روز صبح به سربازان خبر می دهند که قرار است میهمان مهمی از پادگان بازدید کند. همه جمع می شوند و ماشین تشریفات می آید. حتی سرلشکر هم آمده است. ماشین که می ایستد سرلشکر با تواضع بسیار جلو می رود و در ماشین را برای میمان باز می کند. فکر می کردیم آیا این آدم کیست که سرلشکر برای او چنین تواضعی می کند. میمهان پیاده می شود. سرلشکر کمی خم می شود و با او دست می دهد. سرباز ها سردوشی اش را نگاه می کنند. عرق شرم بر پیشانی ام نشست. طرف، یک گروهبان آمریکایی بود که با غرور و نخوت به سرلشکر ما نگاه می کرد.
<< تکنسین موتورهای هواپیما بود. یعنی مثلا درس این کار را در ارتش خوانده بود تا تعمیرات موتور هواپیما را انجام دهد. می گفت تکنسین های آمریکایی اجازه نمی دادند موتور یا قطعات جانبی را باز کنیم و درونش را ببینیم. حتی یک پیچ آن را. کار ما پادویی آنها بود. اگر نقصی پیدا می شد کل قطعه را به آمریکا بر می گرداندند و یک قطعه نو می دادند.
<< در ماههای نزدیک انقلاب، ناتو ژنرال هایزر آمریکایی را به ایران فرستاده بود تا به هر ترتیبی شده جلو گسترش شورشها را بگیرد. شاه در فرودگاه هنگامی که داشت برای همیشه از ایران می رفت به یکی از چند امیر ارشد ارتش که از او کسب تکلیف می کند، می گوید از هایزر اطاعت کنید. امیر هم این حکم شاه را در جلسه امیران با هایز می گوید و همه می پذیرند. بدون چون و چرا. ژنرال هایزر در خاطرات خودش می نویسد اگر من به جای آنها بودم هیچ وقت چنین خفتی را تحمل نمی کردم
در تحلیل چرایی و چگونگی وقوع انقلاب نظریات متعددی توسط اندیشمندان و تئوری پردازان انقلاب ارائه گردیده و هریک فرآیندی را برای وقوع انقلاب ترسیم کرده اند. در این بین یکی از نظرات تحلیل کارکردگرایانه یا سیستمی از انقلاب است. و "چالمرز جانسون" از جمله اندیشمندانی که از این منظر به تحلیل انقلاب پرداخته است.
در این نگاه جامعه به سیستمی تشبیه می شود که دارای کارکردهای متفاوتی است و تا وقتی که سیستم کارا می باشد, تعادل در جامعه حاکم است و وضعیت عادی است. وقتی تغییراتی در محیط و یا سیستم بوجود آمد سیستم تلاش می کند تا به نحوی بر آن فائق آید و یا خود را با تغییرات هماهنگ سازد که در این صورت سیستم بار دیگر به تعادل می رسد.
ولیکن اگر سیستم نتواند بر مشکلات غلبه کند دچار ناکارآمدی خواهد شد. ناکارآمدی خود موجب اعتراضات بیشتر جامعه شده و رژیم سیاسی حاکم برای تسلط بر اوضاع به برخورد خشونت آمیز متوسل می شود. این بکارگیری زور و خشونت جهت سرکوب ملت موجب سست شدن و در نهایت از دست رفتن مشروعیت حکومت شده و حکومت نامشروع، پایگاه مردمی خود را از دست خواهد داد.
حال اگر در این میان انقلابیون به مقاومت خود ادامه دهند و از طرفی حکومت بر شدت برخورد و سرکوب خود بیفزاید زمان پایان مناقشه کی خواهد رسید؟ و انقلابیون کی موفق خواهند شد؟ به عبارتی دیگر از دست دادن مشروعیت و عدم مصالحه نخبگان سیاسی با انقلابیون شرط لازم انقلاب است ولیکن نیازمند عامل و شرط کافی نیز هستیم که جانسون از آن به عامل ایکس یا عامل شتابزا یاد می کند. این عامل ایکس عبارت خواهد بود از عدم حمایت قدرت سرکوبگر(ارتش) از نخبگان سیاسی حاکم. یعنی در حالی که حکومت در حالت بحران مشروعیت بسر می برد تنها عاملی که آن را سرپا نگه داشته ارتش است که با سرکوبگری موجب ادامه حیات رژیم حاکم است و اگر آن هم تسلیم شده و یا اعلام بیطرفی نماید آنگاه رژیم سقوط کرده انقلاب به پیروزی رسیده است.
با این مقدمه طولانی با تطبیق مدل مذکور با انقلاب اسلامی ملت ایران، به خوبی نقش مهم حضرت امام در فعال کردن و وارد نمودن عامل ایکس به سناریو براندازی رژیم ستمشاهی به خوبی مشخص می گردد. بدون آنکه مطالعاتی آکادمیک در زمینه تئوری های انقلاب داشته باشد.
حضرت امام (ره) از همان ابتدای مبارزه بر این بود که نباید انقلابیون علیه ارتش اقدام نظامی نموده و زمینه جدایی ارتش از انقلاب و مردم فراهم شود. ایشان بر این باور بود که بدنه ارتش از فرزندان همین ملت است و با ملت هم عقیده و همراه، ملتی که خود خواهان انقلاب و براندازی رژیم است، پس باید آنها را با خود نگه داشت تا در روز سرنوشت ساز در مقابل حرکت ملت قرار نگیرند. با همین تدبیر حضرت امام(ره) فرمان فرار سربازان از پادگانها را صادر می کند. سربازان فراری در آغوش ملت پناه می یابند و گامی دیگر در زمینه نزدیکی ارتش و ملت فراهم می شود.
گام بعدی شعارهایی است که تاثیر روانی بسزایی در جذب ارتش به صف انقلابیون دارد، شعارهایی چون: ((برادر ارتشی چرا برادر کشی)) و ((ارتش برادر ماست)) و ... و همچنین اهدای گل به سربازان مسلحی که سد راه تظاهرات کنندگان می شدند.
بدین تربیت با تدبیر رهبری، شرط کافی یا همان عامل ایکس انقلاب در کنار دیگر شرایط لازم قرار گرفت و با بیعت افسران نیروی هوایی و تسلیم بخش عمده ای از نیروهای ارتش، آخر امید رژیم فرو ریخت و سرانجام خورشید انقلاب اسلامی در سپیده دم 22 بهمن سال 1357 بر پهن دشت ایران اسلامی تابیدن آغاز کرد.
http://bimemoj.blogfa.com