نشریه چشمه
علم دو معنا دارد :
اول علم به معنای دانستن یک چیز مثلا شما می دانید که خیابانی به نام کنگره در واشنگتن وجود دارد.
دوم علم به معنای دارا بودن (که شاید نامگذاری خوبی نباشد)فرض کنید کسی روباتی را می سازد .او تمام برنامه ریزیهای این روبات را خودش انجام داده است و محدوده هوشی انرا خودش برایش تعریف کرده است . این روبات هر چقدر هم هوشمند باشد نمی تواند (البته ازاین فیلمها بیایید بیرون ) وقتی کسی که او را طراحی کرده است عنوان می کند که او قابلیت انجام و یا سازماندهی فلان مورد را ندارد ، پایش را از اون محدوده فراتر بکذارد ؟اگر هم بکذارد باز هم به اشتباه محاسباتی مخترع برمیگردد که انسان است و علمش ازعلوم بشری است.
علوم بشری از این جهت که مبدعان انها قابلیت برنامه ربزی صحیح در بعضی موارد را ندارند و در بقیه موارد هم همیشه ناقصند هیچگاه نمی توانند یک تکیه گاه مطمئن برای تکیه باشند چون از خواص پیشرفت علم فرو ریختن دیوار قبلی علم است.
دالتون کاشف نظریه "اتم قابل تجزیه نیست"چند ماه بعد ازدفاع سرسختانه خودش در مورد نظریه اش به همان نظریه می خندید چون اشتباه بودنش محرز شده بود .
کارل مارکس اگر الان زنده بود هیچ وقت ان حرفهای پر طمطراقش را تکرار نمیکرد . شراب قرمزش را بر می داشت و در سوگ گمراه کردن این همه انسان که راه خودشان را راه او می دانستند ابلهانه مست می شد .
اما خدا هم خالق و برنامه ریزی کننده ما است و هم ساحتش ازاشتباه به دور است ،به عبارتی علم او با علم ما در طول هم اند نه در عرض هم ،حتی اگه روی کاغذ هر دو را به فارسی "علم " بنویسیم.
علم بشری و علم الاهی شاید روی کاغذ با هم برابر باشند ، اما واقعیت این است که ایندو در طول همند نه در عرض هم . بنا براین سنجیدن علم خداوند با علم ناقص خودمان، کاری است که مارا به اشتباه میندازد.
خدا بشر را آفرید ، خلق کرد و به او جان داد، برنامه ذهنی و محدوده تراوشات فکری اش را ترتیب داد و اجازه داد تا زمین و آنچه در ان هست و آسمان و آنچه در آن هست را بشناسد؛ در ذره ها تعمق کند و کرات را دورادور در نظاره خودش ببیند تا بلکه در انتخاب راهش اشتباه نکند.
اما همو بود که گفت بشر در یافتن سعادت خودش بدون کمک خالقش ره به جایی نمی برد و همین باعث شد تا دستورات خودش را با عنوانی به نام دین توسط پیام آورانی پاک سرشت به مردم ابلاغ کند.
هر چقدر زمان سپری می شد دین جامع تری را به او عرضه می کرد تا جایی که دیگر بشر تاب وتوان نگه داری و دست نخورده نگه داشتن دین الاهی را پیدا کرده بود .او بالغ شده بود .در اینجا خداوند اسلام را به او عرضه کرد .