نشریه چشمه
«حکومت مردم» در واقع تعبیر دیگری از دموکراسی غربی است . دمو ( demos ) در لاتین به معنای مردم و واژه ( cratia ) به معنای حکومت است . «حکومت مردم» ترکیبی اضافی است و در آن «حکومت» به عنوان مضاف به «مردم» بعنوان مضاف الیه اضافه میشود . معنای «حکومت مردم» این است که مردم در این سیستم در جایگاه حاکم اند (و در واقع مردم می توانند با اجماع و رای خود هر تصمیمی را اتخاذ کنند ). «حکومت مردم» درکنار «حکومت خدا» و معارض با آن و قسیم آن است . وقتی می گوییم حکومت از آن مردم است معنایش این است که حکومت از آن دیگری – از جمله خدا - نیست اینجاست که شرک در حکومت پیش می آید . کسی که در حاکمیت و حکومت معتقد به «حکومت مردم» شود و «حکومت خدا» را نفی کند مشرک است . بطور کلی حق حاکمیت با خداست و هیچ کس بغیر از خدا حق حکومت بر مردم را ندارد و حتی ولی فقیه نیز وظیفه دارد که احکام و دستورات خدا را اجرا کند و اگر اقدامی مخالف با حکم خدا انجام دهد مشروعیت حکومت او زیر سوال می رود . در مورد حکومت های دیگر نیز اگر دولتی براساس دستورات خدا ( که در قرآن کریم بیان شده است و توسط ائمه ع تشریح گردیده است ) عمل نکند حکومت او حکومتی غصبی خواهد بود. قرآن کریم می فرماید: «ان الحکم الا لله» و نمی فرماید «ان الحکم الا للناس» . بنابراین اگر کسی حکومت ناس را بپذیرد ، در حقیقت حکومت ا... را کنار زده است و چنین امری جز شرک در حکومت نیست .
آنچه براساس مبانی دینی صحیح و درست است ، همین است که بگوئیم حکومت اسلامی و ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ، یک «حکومت مردمی» است نه اینکه«حکومت مردم» است . چنانکه اشاره نمودیم ،بین «حکومت مردم» و «حکومت مردمی» فاصله ای است به اندازه فاصله «شرک» تا «توحید» . حکومت خدا می تواند به دست حاکمان و دولتمردان الهی مصداقی از حکومت مردمی باشد رجال حکومتی اگر از میان افراد متخلّق به اخلاق اسلامی دارای ورع و تقوا باشند ، قطعاً حکومت مردمی خواهد شد. تئوری ولایت فقیه اگر چنانکه باید و شاید محقق گردد مصداق و نمونه ای از حکومت مردمی است . در تئوری ولایت فقیه گر چه حکومت از آن خداست اما فقیه با شرایطی که دارد، علی الاصول حکومت را به سمتی هدایت میکند که فاصله طبقاتی حد الامکان کم شود و مسلمانان فاصله ای بین خود و رهبران سیاسی احساس نکنند و همواره در صحنه های مختلف پشتیبان حکومت دینی خود باشند