نشریه چشمه
پس از انتخابات دوم خرداد ?? بخت با گروههای چپ کشور که محوریت آنها را اعضای مجمع روحانیون مبارز و افرادی مانند محتشمی پور، انصاری ، کروبی ، مظفر و دعایی... بر عهده داشتند یار شد و آنها توانستند پیروزی غیر منتظره کاندیدای خود را جشن بگیرند. اما پس از اندک زمانی با چرخش و جابجایی قدرت در سطح تصمیم گیران پیروز میدان، گروه های باسابقه از صحنه تصمیم گیری محو شده و سکان هدایت این جریان ها به طیف عمدتا مطبوعاتی و دگراندیش از جمله تئوریسین های سازمان مجاهدین و گردانندگان روزنامه سلام و مجله کیان و عصر ما و ... سپرده شد.
ایدئولوگهای تندرو با استفاده از نیروها و سیاه لشکر شبهه روشنفکر خود اقدام به انتشار بیش از ?? روزنامه و تصاحب خبر گزاری های دولتی نمودند که وظیفه آنها تخریب و تحت فشار گذاردن جناح شکست خورده برای واگذاری تمامی سنگرها و فتح تک تک آنها بود. چیزی نگذشت که این جناح به مدد همین توپخانه های سنگین و ساختار شکن توانست تمام مناصب دستگاههای دولتی ، وزارت اطلاعات ، مجلس ششم ، شورای شهر تهران و ... را تصاحب کند.
پس از این فتح بزرگ مهم ترین اشتباه اصلاح طلبان رقم خورد. پس از فتح تمام سنگرها که قائدتا باید گروههای خط شکن جای خود را با افراد و گروههای با تجربه و معقول جابجا می کردند اما آنها دیگر از خر مراد پیاده نشدند. دگراندیشان و گردانندگان رسانه های ردوم خردادی که عمدتا از تندروترین و ساختار شکن ترین طیف ها بودند از ضعف و انفعال عقلای خود سوء استفاده نموده و تمام جایگاهها از هدایت و برنامه ریزی تا اجرا و عملیاتی کردن برنامه ها را قبضه نمودند. ماحصل اقدامات تند آنها باعث شد پس از مدتی فضای جامعه بشدت متشنج و سیاست زده گردد و سکانداران سنتی این جریان تماما از قطار اصلاحات به بیرون و یا به حاشیه رانده شوند، حتی رئیس جمهوری که تناسب عقیدتی و رفتاری زیادی با آنها داشت .
اشتباه استراتژیک جناح موسوم به چپ باعث شد تا کنترل اسب راهوار سیاست و اداره کشور از افراد معتقد و با تجربه و دنیا دیده طیف چپ به عده ای افراد سیاست زده و هنجار شکن سپرده شود.
اما از دیگر سو جناح راست نیز پس از خارج شدن از شوک شکست سنگین وارده در انتخابات ?? با یک همگرایی و وحدت نظر اقدام به آسیب شناسی و اصلاح رویه قبل خود نمود. این جناح توانست پس از چند سال با تحرکات اجتماعی و فرهنگی مانند انتشار روزنامه پر تیراژ فرهنگی و غیر سیاسی جام جم و عملکرد مردمی آقای احمدی نژاد در شهرداری تهران به ترمیم ذهنیت جامعه از خود بپردازد.
این عوامل در کنار اقدامات و درگیریهای گروههای تندرو اصلاح طلب و تکرار شعارهای غیر قابل هضم توسط اکثریت جامعه موجب شد آنها یکی یکی سنگرها را از دست بدهند. از شورای شهر دوم و مجلس هفتم و تشکل های صنفی گرفته تا بالاخره سکان ریاست جمهوری و داستانی که همچنان ادامه دارد.
در انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز در ابتدای امر با ورود میرحسین و کروبی و با توجه به ترکیب افراد نزدیک به آنها و اتخاذ مواضع سنجیده و منطقی اولیه آنها و همچنین به حاشیه راندن گروههایی مانند حزب مشارکت اینگونه استنباط می شد که گویا اصلاح طلبان پس از سالها پی به نقاط آسیب پذیر خود برده اند و اقدام به اصلاح درون سازمانی نموده اند اما دیری نپایید که آن خطای استراتژیک در اردوگاه اصلاح طلبان باز هم تکرار شد و پس از اندک زمانی حلقه نزدیک این دو کاندیدا کلا عوض شد و عوامل اصلی شکست یک دهه اخیر آنها مجددا بر گرد دو نامزد حلقه زدند و این دو شخص بازیچه گروههای ساختار شکن شده و عنان اختیار خود را در دست آنها دادند.
آنها نه تنها مجددا باعث شکست سخت این دو فرد شدند بلکه اندک آبرو و وجهه و سابقه آنها را نیز در پای مواضع غیر اصولی و نامتوازن سیاسی و عقیدتی خود ریختند و باعث شدند میر حسینی که عده زیادی در دو دهه گذشته منتظر حضور وی به صحنه سیاسی کشور بودند به مهره ای سوخته تبدیل و در جرگه مخالفان نظام قرار گیرد.
با توجه به عدم تغییر راهکارهای شکست خورده قبل در این گروه می توان ادعا نمود که امروزه جای مغز و پا در گروههای اصلاح طلب کشور ما کاملا عوض شده است. به همین خاطر می بینیم افرادی مانند کروبی و میرحسین همچون عمله ای بی اراده در دست افراد کوته فکر سیاسی پا در عرصه سیاست می گذارند و چشم بسته دستهای خود را به سوی سابقه انقلابی خویش گره می کنند و بیانیه های آتشین پشت سر هم صادر می کنند و با گرگهای BBC در شب تار می رقصند.
مذاکرات ایران و 1+5 در ژنو در مقایسه با مذاکرات هسته ای دولت اصلاحات از جهات مختلفی قابل نقد و بررسی است.
روحیه حاکم بر دولت مدعی اصلاحات، روحیه انفعال و ترس و تحیر بود و دشمن نیز آن را به خوبی میشناخت؛ از این رو همواره قبل و در حین مذاکرات با هیئت ایرانی از زبان تهدید سخن میگفت. این سیاست که بوش از آن به سیاست هویج و چماق تعبیر میکرد، بر آن بود تا ازطریق تهدید نظامی و تحریم همه جانبه ایران را در مذاکرات به پذیرش هویج یا آبنبات متقاعد سازد. بر این اساس هر گاه که به زمان مذاکرات نزدیک میشدیم بر شدت تهدیدات آمریکا و اتحادیه اروپا افزوده میشد. در حین مذاکرات نیز تیم ایرانی را به اجرای تهدیدات در صورت شکست مذاکرات تهدید میکردند. به عنوان نمونه، بنا بر اعتراف جک استراو وزیرخارجه وقت انگلیس د ر مذاکرات سعد آباد با مشتی که طرف اروپائی بر روی میز کوبید و تهدیدات قبلی را تکرار کرد فضا به نفع اروپاییها تغییر کرد و تیم ایرانی همه چیز را واگذار کرد به طوری که دیگر حاضر نشدند امتیاز چند دانه سانتریفیوژ تحقیقاتی نیز به ایران بدهند.
مقام معظم رهبری در باره خطر این نوع تفکر برای کشور در جمع دانشجویان علم وصنعت فرمودند: «درمقابل دشمن اگر مسوولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بلاهای بزرگ خواهد آمد. آن ملت هائی که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمده علت این بود که مسوولان - پیشروان قافله ملت - شجاعت و اعتماد به نفس لازم را نداشتند. گاهی در بین آحاد مردم عناصر مومن، فعال، فداکار، آماده به جانبازی هستند، منتها مسوولین و روسا وقتی خودشان این آمادگی را ندارند، نیروهای آنها هم از بین میرود و این ظرفیت هم نابود میشود.
ولی امروز در مذاکرات ژنو اقتدار نظام اسلامی را همه احساس میکنند؛ از یک سو سایت هسته ای ایران در نطنز با تمام قدرت به صورت تمام وقت فعالیت میکند بنابر این مذاکره، وقت کشی برای ما نیست هرچه مذاکرات ادامه یابد متضرر نمی شویم. در حالی که در گذشته ادامه مذاکرات به ضرر ملت ایران تمام میشد چرا که تاسیسات ما همه مهر و موم شده بود و دشمن بر طولانی شدن مذاکرات تاکید میورزید. از سوی دیگر در مذاکرات پیشین این پیشنهادات اروپایی ها بود که محور مذاکرات قرار میگرفت ولی اکنون این جمهوری اسلامی است که با بسته پیشنهادی خود محور مذاکرات را تعیین میکند.