نشریه چشمه
انقلاب اسلامی وارد سی امین سال حیات خود شد. ضد انقلاب ها و قرتی ها و براندازان اصلاح طلب امروزه با کمال ناباوری باید بپذیرند که کوچک تر از آنند که در برابر موج این انقلاب مقاومت کنند. این انقلاب بزرگ و بی همتای تاریخ که امواجش زمان و مکان را شکافته و نقطه عطفی در تاریخ ایران و جهان محسوب می شود. انقلابی که به قول فوکو انقلابی به نام خدا بود و ایران را تبدیل به روح جهان بی روح امروز کرد و اما آنچه مهم است حفظ انقلاب و آرمانهای آن است که مستلزم یادآوری دوباره این سوالات است : ماندن یا رفتن؟ آخرت یا دنیا؟ جهاد یا لذت؟ بیداری یا غفلت؟ هجرت یا تمدن؟ این همان دو راهی بزرگ زندگی است. همان دو راهی بزرگ که نشان می دهد چه کاره ایم؟ این همان نقطه ای است که می تواند پاشنه آشیل و نقطه آسیب انقلاب باشد و دوباره ایران را مبدل به عرصه تاخت و تاز قدرت طلب های داخلی و خارجی کند. از این رو تیغ انتقاد را باید به سمت کسانی گرفت که فریب عجوزه دنیا را خورده اند و برای رسیدن به پست و مقام از هیچ کاری ابا نداشته اند. درست است که ابطحی به عنوان سخنگوی دوم خردادی ها در کمال جسارت گفت که ما در سیاست عمل گرا هستیم و هر طور که منافع مان اقتضا کند رفتار می کنیم و اگر لازم باشد رفسنجانی را عالیجناب سرخ پوش می نامیم و اگر لازم باشد زیر علم او سینه می زنیم ولی نا گفته نماند که این دنیا پرستی و شیفتگی پست و مقام فقط در انحصار اصلاحاتی ها و خاتمی چی ها نبود و راستگرایان نیز در دنیا طلبی دست کمی از آنان نداشته اند. اصلاح طلب ها در کمال جسارت و گستاخی قدرت طلبی کردند و راستی ها موذیانه. دوم خردادی ها هر چه توانستند بر ضد ارزش ها و آرمان های انقلاب به کار بستند و با صراحت هر چه تمام تر بر طبل سکولاریسم و لیبرالیسم کوبیدند و جریان راست با حفظ ظاهر، به دنبال نفسانیات خود رفت. جریان حزب الله و اصول گرا در این میان متوجه بود که رفسنجانی و خاتمی ادامه و روند طبیعی انقلاب اسلامی نبودند. انقلاب نکردیم که به دنیا گرایی رفسنجانی و تساهل و تسامح خاتمی برسیم. اما به چیز قرار بود برسیم؟ به کجا قرار بود برویم؟ این چیزی بود که هیچ کس از آن صحبت نکرد. شاید تنها مطهری بود که به این مساله اندیشید و چقدر دشمن، بیدار است که اندیشمندان جامعه ما را بهتر از خود ما میشناسد. امروز اگر انقلاب ما را متهم کنند که برنامه ای برای بشر نداشته است ما هم می توانیم به آنها پوزخند بزنیم و بگوییم که شما نیز برنامه ای برای بشر ندارید. اگر برنامه تمدن غرب مبتنی بر لیبرالیسم و سکولاریسم و تمدن سازی همین است که امروز مشاهده می شود پس باید گفت که چقدر دنیا پوچ و بی هدف است؟!! دنیا پرستان نیز برنامه ای برای بشر ندارند. آخرین برنامه آنان برای دنیا همین لیبرال دموکراسی بود که دستاوردهایش را در سراسر دنیای امروز مشاهده می کنیم. ( لازم به یادآوری است که آنها تمدن شان مبتنی بر لیبرال دموکراسی را پایان تاریخ و بهترین و کامل ترین و آخرین ایده بشر برای زندگی می دانند). آخرین برنامه آنان تولید انسانی است که می رقصد و مشروب می نوشد و شهوت رانی می کند و خیلی هم بخواهد فکر کند به ساخت و ساز و تکنولوژی و تمدن می اندیشد تا بیشتر تولید لذت کند. ولی تمدن غرب همان مبانی فکری بشری و نفسانی خود را تدوین می کند و در رسانه هایش بوق و کرنا به راه می اندازد. گرچه دیر شده است ولی دیگر سکوت جایز نیست. دیگر وقت آن است که اصول گرایان و آرمان خواهان شروع کنند به باز اندیشی گذشته و برنامه ریزی آینده. انتقاد زیاد کرده ایم امروز دیگر با تثبیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، زمان آن است که بیاندیشیم و راهکار ارائه کنیم. باید مبانی فکری خود را تدوین کنیم. باید مشخص کنیم که جامعه اسلامی چه جور جامعه ای است. باید فکر کرد و باید نوشت و در این راه از سرزنش دنیا خواهان و نفس پرستان نباید هراس داشت. مطمئنآ هرکس که شروع به تفکر و ارائه راهکار کند توسط غرب زده ها شماتت و مسخره خواهد شد و غرب زده ها و قرتی ها دستاوردهای غرب را به رخ او خواهند کشید تا او را از تفکر بازدارند و همچنین خواهند کوشید تا ثمره تفکر بومی و اسلامی قرائتی سازگار با تفکر غربی پیدا کند. چنانچه بارها از زبان روشنفکرنماهای اصلاح طلب شنیده شد که اسلام باید خودش را با لیبرال دموکراسی و حقوق بشر سازگار کند. ما را متهم خواهند کرد که با تفسیری که شما از دین می کنید اسلام دین زندگی نیست. ایرادی ندارد اگر زندگی این است که آنها برای بشر ساخته اند ما با این زندگی مخالف ایم.
زندگی واقعی و حیات طیب تنها در سایه وحی و آیین پیامبران ایجاد می شود.
vajgoon.blogfa.com