نشریه چشمه
ایام تبلیغات انتخابات مجلس رویای اسلامی:
این روزها همه جا صحبت از آقای “مخلص خدمتگزار” است. آقای “معتاد علاف بیکار” هر جا میرود آقای “مخلص خدمتگزار“ را میبیند. در مراسم عروسی، مجلس عزا، مسجد، حمام، بازار، پارک، کوچه، خیابان، نانوایی و …
آقای “معتاد علاف بیکار” این روزها هرجا میرود، حسابی تحویلش میگیرند. به ستاد آقای “مخلص خدمتگزار“ که میرود، برایش کیک و ساندیس میآورند، موقع ناهار هم جوجه کباب برایش سفارش میدهند.
آقای “معتاد علاف بیکار” با خودش فکر میکند که اگر آقای “مخلص خدمتگزار” در انتخابات پیروز شود، حتما همه مشکلاتش حل میشود. دیگر بعد از مدتها سرگردانی و پریشانی، کار پیدا میکند، اعتیادش را ترک میکند، از علافی هم در میآید. آقای “معتاد علاف بیکار” اینها را که میبیند، به مسجد میرود و دو رکعت نماز میخواند و برای پیروزی آقای “مخلص خدمتگزار” در انتخابات دعا میکند.
یک سال بعد از انتخابات:
یک سال از انتخاب آقای “مخلص خدمتگزار” میگذرد. آقای “معتاد علاف بیکار” در این یک سال بخاطر اینکه آقای “مخلص خدمتگزار” کمی به اوضاع حوزه انتخابیهاش برسد، به ملاقاتش نمیرود. آقای “معتاد علاف بیکار” با خودش فکر میکند که آقای “مخلص خدمتگزار” حتما کارهای مهمتری هم دارد. اما بعد از یک سال تصمیم میگیرد که دیگر به ملاقات آقای “مخلص خدمتگزار” برود و از او خواهش کند که لااقل یک کاری برایش پیدا بکند. ناسلامتی آقای “معتاد علاف بیکار” به آقای “مخلص خدمتگزار” رای داده بود و آقای “مخلص خدمتگزار” هم یک روزی به او قولهایی داده بود.
دو سال بعد از انتخابات:
دو سال است که آقای “معتاد علاف بیکار” برای ملاقات آقای “مخلص خدمتگزار“ به تهران میرود. در این دو سال آقای “مخلص خدمتگزار“ مشغول رفع مشکلات “معتادان علاف بیکار” زیادی بوده. آقای “معتاد علاف بیکار” بعد از اینکه چند بار از روستایش به تهران میرود و موفق به ملاقات آقای “مخلص خدمتگزار“ نمیشود، دو روز پیش خودش را جلوی مجلس آتش میزند. سایتها و روزنامههای مختلف هم تیتر میزنند که:“یک جانباز خودش را جلوی مجلس آتش زد!“ آقای لاریجانی و چند نفر از نمایندگان وقتی میبینند که سایتها و روزنامهها دارند از یک کاه، کوه میسازند، برای حمایت از جایگاه مجلس رویای اسلامی به میدان میآیند:“فردی که خودسوزی کرده، معتاد بود نه جانباز، ضمنا ناراحتی روحی و روانی هم داشت!“
همچنین در یک اقدام پیشگیرانه، ده کپسول آتشنشانی در مقابل درب ساختمان مجلس قرار میدهند تا اگر باز هم “معتاد علاف بیکار” دیگری خواست از آبروی خادمان ملت را ببرد، موفق نشود و آب به آسیاب دشمن نریزد و آبروی مجلس و “مخلصهای خدمتگزار” را نبرد!
هر چند کوثری و کاتوزیان نمایندگان اصولگرای مجلس با فرد مزبور دیدار داشته و حرفهای او را گوش داده اند؛ اما این سوال مطرح می شود که سایر نمایندگان مجلس درقبال وی وظیفه ای نداشته اند؟ آیا نمایندگان اصولگرا و اصلاح طلب که خود را خادم ملت می دانند خود را در این مورد متهم به کم کاری نمی بینند؟ آیا به مسئله خودسوزی در مقابل خانه ملت نباید جدی تر نگاه کرد؟
http://ahestan.wordpress.com
چند روز پیش آقای رسایی طی سخنانی در مجلس به نکات مهمی اشاره کرد که اگر چه این سخنان از وضوح بسیار بالایی برخوردار هست و قابل انکار نمی باشد ولی عصبانیت اشخاصی را برانگیخت و آنان را به سخن گفتن در حوزه اخلاق واداشت که اصولا به عمرشان اخلاق را نشناخته و متخلق به هیچ یک از اصول اولیه اخلاقی و انسانی نبوده اند !
هنگامی که مدیر مسئول روزنامه ابرار با چشم پوشی بر واقعیات از عدم تحصیلات حوزوی آقای رسایی سخن می گوید در حالی که رسایی درس خارج فقه را در محضر مراجع بزرگ تقلید سپری کرده است و هنگامی که ابطحی از اخلاق سخن می گوید انسان بی اختیار به یاد جنایتکارانی می افتد که خون حسین و یارانش را در کربلا ریختند و در مکه بحث فقهی به راه انداختند که آیا ریختن خون پشه جایز هست یا نه؟! واقعا آقای رسایی چه گفت که این گونه مورد هجوم واقع گشته است؟ از چشمان پف کرده سید خندان به خاطر تماشای بازی فوتبال تا نصفه های شب سخن گفتن و اشاره به این که دولت نهم تا نصفه های شب و هر از گاهی تا صبح مشغول خدمت به مردم می باشند دروغ هست که این گونه مورد انکارش قرار می دهند؟
اشاره به این که دولت اصلاحات باعث شیر شدن کسانی مثل اکبر گنجی شد که در دوران حکومت خاتمی بگوید و بنویسد که حسین قربانی خشونت جدش شد!و امروز حتی خدا را انکار کند و اثباتش را غیر ممکن بداند! دروغ هست که این گونه مدعیان اخلاق براشفته اند؟ آیا در زمان دولت اصلاحات و مدیریت مهاجرانی در وزارت ارشاد نبود که مراجع مسلم تقلید و علمای اعلام همچون آیه الله جوادی آملی در اعتراض به وضعیت فرهنگی کشور تحصن بزرگی را به راه انداختند و با پیام تشکر رهبری مواجه گشتند؟ آیا در زمان سید خندان نبود که رهبری بارها و بارها از وضعیت فرهنگی کشور گله کردند و با صراحت هر چه تمامتر فرمودند من از وزارت ارشاد ناراضی هستم و تعدادی از مطبوعات پایگاه دشمن شده اند؟
مدعیان اخلاق ! کدامیک از این مسائل را انکار می کنند و بر کدامین طبل می کوبند ! بر طبل انکار و یا افتخار و مباهات به فجایعی که در دوران حکومتشان خلق کردند؟
مردم انتخاب خواهند کرد که به کدام روحیه و منش رای دهند !
روحیه طغیان بر ارزش های الهی و یا روحیه ولایت مداری و تبعیت از ارزش های الهی .
کسانی که از گفتن نام ا... به بهانه وهن مذهب !!!در مجامع جهانی خودداری می کردند و یا به کسی که سخنانش را با نام مهدی موعود آن انسان کاملی که چشم های منتظر عاشقان به دیدارش لحظه شماری می کنند شروع می کند ؟ کدامیک؟
ما بی صبرانه متنظر انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری هستیم و از همه مدعیان می خواهیم و خواهش می کنیم که بیایند و امتحان کنند !
خاتمی ، میر حسین موسوی ، کروبی ، روحانی ، قالیباف و ...الخ همه و همه بیایند ! و همراه با پدر معنویشان آقای هاشمی او هم بیاید و در روز آخر همه به نفع او کنار بکشند ! هراسی نیست !
چپ و راست ! محافظه کاران و اصلاح طلبان ، به اصطلاح اصولگرایان و لائیک های اصلاح طلب ، سلطنت طلب ها و کمونیست هایی که امروز مدعی ارزش های بالای انسانی شده اند همه و همه بیایند و ما با احمدی نژاد خواهیم آمد و با پرچمی در دست و آن عدالت که این گونه به عده ای را به هراس انداخته است !
ما را از چه می ترسانید ؟! متظرتان در روز موعود هستیم .
http://basijjahani.blogfa.com/
توهین بد است و بد از هر که باشد بد است اگر چه برای برخی بدتر محسوب میشود. اینکه کوچکترین غباری بر چهره امام بنشیند برای هر انسان آزادهای غمانگیز است. قضی? تلخ اخیری که دربار? سیدحسن خمینی اتفاق افتاد نیز غم انگیز و البته عکس العملهای افراد نسبت به این امر نیز قابل تامل است . خمینی کبیر و خاندان عزیزش بزرگتر از آن هستند که یک سایت به نام "نوسازی" بتواند کوچکترین غباری بر دامانشان بنشاند.
پس از این مطلب جار و جنجال به راه افتاد به خاطر یک اتهام که سید حسن خمینی ماشین فلان دارد. اولا داشتن بی ام و مگر عیب است؟ اگر عیب است چرا آقایانی که سالها با زندگانی امام محشور بودند، زندگی طلبگی و ساده و فقیران? او را کنار گذاشتهاند و در زندگیهای مجلل و کاخنشینی غوطه میخورند؟
ثانیاً منکر این هم نمیتوان شد که عدهای نان به نرخ روزخور از شرایط موجود سوء استفاده میکنند و ممکن است برای کسب موقعیت بهتر دست به ناحقها و نادرستیهایی هم بزنند ، اما مگر این توهینها قبلاً سابقه نداشت؟ مگر در نامهای خطاب به رهبری ، نوشیدن جام زهر توسط امام بزرگ ما توسط جمعی از نمایندگان مجلس ششم که اعتقادی به ولایت فقیه و امام و راه او نداشتند به سخره گرفته نشد؟ کسانی که تا دیروز به نفی اندیشه های امام خمینی (ره) می پرداختند امروز فریاد حمایت سر میدهند. کسانی که در دوران حکومت ? ساله خود ندا سر می دادند که اندیشه امام خمینی به موزه تاریخ پیوسته و یا اینکه اندیشه امام خمینی ایدز زمانه است امروز برای کسب دوباره قدرت و فریاد دوباره همین شعارها سخن از حمایت به میان می آورند.
مگر ابراهیم یزدی نیامد خاطره از سیگار کشیدن امام تعریف کرد؟ مگر تفکرات انقلابی و عظیم امام را تحریف نکردند؟ مگر دستورات امام را مبنی بر توجه به قشر مستضعف با سیاستهای لیبرالی به استهزا نگرفتند؟ یکی از سینهچاکان امروزیِ حرمت خمینی بگوید با فرمان اعدام سلمان رشدی چه شد؟ یکی از اینانی که امروز در غم توهین به امام اشک تمساح میریزند بگویند با آرمان خمینی برای نابودی اسرائیل چه شد؟ مگر همین چند روز پیش نبود که یکی از نزدیکان هاشمی رفسنجانی با دهن کجی به یکی از اساسی ترین عناصر تفکّر امام یعنی حمایت از فلسطین، به میراث فکری ایشان بی حرمتی کرد؟ ( تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست. صحیفه ج 1 ص 106 ) چرا همین خطیب جمعه نسبت به اظهارنظر سخنگوی حزبش هیچ واکنشی نشان نداد؟
یکی از دار و دست? مدعی راه امام بگوید با فرمان امام مبنی با طرد عناصر لیبرال از حکومت چه شد؟
آیا در هیچ سایت دیگری هیچ توهینی به هیچ یک از مقدسات نمی شود تا دلسوزان امام و انقلاب صدایشان در بیاید ؟
آقای سید حمید روحانی که از طرف امام مسئول نگارش وقایع انقلاب شد و امروز تمام کشور را به حمایت از سیدحسن دعوت میکند و به روحانیت و مراجع قم پرخاش میکند، بگوید بجز دو جلد کتاب نهضت امام خمینی بقی? تاریخ انقلابی که باید مینوشت کجاست ؟
ایشان موسسه تنظیم و نشر آثار امام -که امروزه یک نهاد تشریفاتی شده است- را تنها مرجع تفسیر امام دانستهاند! هیهات هنوز سالیان درازی از سفر آسمانی خمینی کبیر نگذشته است که برای سخنانش مفسر میتراشند. کدام محکمات سخنان امام امروزه توسط کسان و ناکسان محترم شمرده میشود که ایشان به دنبال تفسیر متشابهات است؟ موسسهای که حاضر نیست حتی نسبتهای ناروایی مثل عقبنشینی امام در مقابل حذف شعار مرگ بر امریکا را تایید یا رد کند کی صلاحیت این همه گندهگوییها را دارد؟ موسسهای که باید گفت خود به دلیل کوتاهیها و قصورهایش بزرگترین عامل بایکوت راه و تفکر خمینی کبیر است کجا و کی میتواند ادعای مرجعیت دربار? راه و تفکر خمینی کبیر کند؟
امروزه این ترفندهای روانی برای هر عاقلی روشن است. دوران مظلومنمایی و استفاد? ابزاری گذشته است آن هم در این مدت کوتاهی که به انتخابات مجلس مانده این سناریوها نمیتواند جسد مرده اصلاحات امریکایی را زنده کند.
بدرستی آیا یادگار امام اندیشه و تفکر اوست یا نوه او ؟! سید حسن حرمت دارد و بیش از آن البته آرمانها و افکار امام است که حرمت دارند. تمام موضعگیری ها در چند روز اخیر نشان از دغدغه های سیاسی داشت و نه دغدغه های انقلابی؛ حتی موضعگیری شدید دولت نهم که خود متّهم به جدّی گرفتن و تعهد به آرمانهای امام است نیز سیاسی بود چراکه رقیب سیاسی داشت با زیرکی این حرکت را به حربه ای علیه احمدی نژاد تبدیل می کرد.
http://iranpolitics.blogfa.co
http://cafeandisheh.blogfa.com
انقلاب اسلامی وارد سی امین سال حیات خود شد. ضد انقلاب ها و قرتی ها و براندازان اصلاح طلب امروزه با کمال ناباوری باید بپذیرند که کوچک تر از آنند که در برابر موج این انقلاب مقاومت کنند. این انقلاب بزرگ و بی همتای تاریخ که امواجش زمان و مکان را شکافته و نقطه عطفی در تاریخ ایران و جهان محسوب می شود. انقلابی که به قول فوکو انقلابی به نام خدا بود و ایران را تبدیل به روح جهان بی روح امروز کرد و اما آنچه مهم است حفظ انقلاب و آرمانهای آن است که مستلزم یادآوری دوباره این سوالات است : ماندن یا رفتن؟ آخرت یا دنیا؟ جهاد یا لذت؟ بیداری یا غفلت؟ هجرت یا تمدن؟ این همان دو راهی بزرگ زندگی است. همان دو راهی بزرگ که نشان می دهد چه کاره ایم؟ این همان نقطه ای است که می تواند پاشنه آشیل و نقطه آسیب انقلاب باشد و دوباره ایران را مبدل به عرصه تاخت و تاز قدرت طلب های داخلی و خارجی کند. از این رو تیغ انتقاد را باید به سمت کسانی گرفت که فریب عجوزه دنیا را خورده اند و برای رسیدن به پست و مقام از هیچ کاری ابا نداشته اند. درست است که ابطحی به عنوان سخنگوی دوم خردادی ها در کمال جسارت گفت که ما در سیاست عمل گرا هستیم و هر طور که منافع مان اقتضا کند رفتار می کنیم و اگر لازم باشد رفسنجانی را عالیجناب سرخ پوش می نامیم و اگر لازم باشد زیر علم او سینه می زنیم ولی نا گفته نماند که این دنیا پرستی و شیفتگی پست و مقام فقط در انحصار اصلاحاتی ها و خاتمی چی ها نبود و راستگرایان نیز در دنیا طلبی دست کمی از آنان نداشته اند. اصلاح طلب ها در کمال جسارت و گستاخی قدرت طلبی کردند و راستی ها موذیانه. دوم خردادی ها هر چه توانستند بر ضد ارزش ها و آرمان های انقلاب به کار بستند و با صراحت هر چه تمام تر بر طبل سکولاریسم و لیبرالیسم کوبیدند و جریان راست با حفظ ظاهر، به دنبال نفسانیات خود رفت. جریان حزب الله و اصول گرا در این میان متوجه بود که رفسنجانی و خاتمی ادامه و روند طبیعی انقلاب اسلامی نبودند. انقلاب نکردیم که به دنیا گرایی رفسنجانی و تساهل و تسامح خاتمی برسیم. اما به چیز قرار بود برسیم؟ به کجا قرار بود برویم؟ این چیزی بود که هیچ کس از آن صحبت نکرد. شاید تنها مطهری بود که به این مساله اندیشید و چقدر دشمن، بیدار است که اندیشمندان جامعه ما را بهتر از خود ما میشناسد. امروز اگر انقلاب ما را متهم کنند که برنامه ای برای بشر نداشته است ما هم می توانیم به آنها پوزخند بزنیم و بگوییم که شما نیز برنامه ای برای بشر ندارید. اگر برنامه تمدن غرب مبتنی بر لیبرالیسم و سکولاریسم و تمدن سازی همین است که امروز مشاهده می شود پس باید گفت که چقدر دنیا پوچ و بی هدف است؟!! دنیا پرستان نیز برنامه ای برای بشر ندارند. آخرین برنامه آنان برای دنیا همین لیبرال دموکراسی بود که دستاوردهایش را در سراسر دنیای امروز مشاهده می کنیم. ( لازم به یادآوری است که آنها تمدن شان مبتنی بر لیبرال دموکراسی را پایان تاریخ و بهترین و کامل ترین و آخرین ایده بشر برای زندگی می دانند). آخرین برنامه آنان تولید انسانی است که می رقصد و مشروب می نوشد و شهوت رانی می کند و خیلی هم بخواهد فکر کند به ساخت و ساز و تکنولوژی و تمدن می اندیشد تا بیشتر تولید لذت کند. ولی تمدن غرب همان مبانی فکری بشری و نفسانی خود را تدوین می کند و در رسانه هایش بوق و کرنا به راه می اندازد. گرچه دیر شده است ولی دیگر سکوت جایز نیست. دیگر وقت آن است که اصول گرایان و آرمان خواهان شروع کنند به باز اندیشی گذشته و برنامه ریزی آینده. انتقاد زیاد کرده ایم امروز دیگر با تثبیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، زمان آن است که بیاندیشیم و راهکار ارائه کنیم. باید مبانی فکری خود را تدوین کنیم. باید مشخص کنیم که جامعه اسلامی چه جور جامعه ای است. باید فکر کرد و باید نوشت و در این راه از سرزنش دنیا خواهان و نفس پرستان نباید هراس داشت. مطمئنآ هرکس که شروع به تفکر و ارائه راهکار کند توسط غرب زده ها شماتت و مسخره خواهد شد و غرب زده ها و قرتی ها دستاوردهای غرب را به رخ او خواهند کشید تا او را از تفکر بازدارند و همچنین خواهند کوشید تا ثمره تفکر بومی و اسلامی قرائتی سازگار با تفکر غربی پیدا کند. چنانچه بارها از زبان روشنفکرنماهای اصلاح طلب شنیده شد که اسلام باید خودش را با لیبرال دموکراسی و حقوق بشر سازگار کند. ما را متهم خواهند کرد که با تفسیری که شما از دین می کنید اسلام دین زندگی نیست. ایرادی ندارد اگر زندگی این است که آنها برای بشر ساخته اند ما با این زندگی مخالف ایم.
زندگی واقعی و حیات طیب تنها در سایه وحی و آیین پیامبران ایجاد می شود.
vajgoon.blogfa.com
127 نفر از نمایندگان مجلس ششم در اتمام دوره نمایندگیشان در نامه ای خطاب به رهبر نوشتند : "اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بی تردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه از سوی ملت با همان پاداشی مواجه می شود که امام عزیز راحل روبرو شد."
بیانیه 333 نفر از فعالین سیاسی! در سال 1386: «حکومت و ملت ایران نیز باید از فرصت فراهم شده، استفاده کرده و با ارسال پیام های روشن و گام های عملی، پس از آن دائر بر پذیرش سیاست "تعلیق در برابر تعلیق" زمینه را برای تحکیم صلح در ایران و منطقه و جهان فراهم آوردند»!
****
خطبه 27 نهج البلاغه در تشویق به جهاد :
شب و روز ، در نهان و آشکارا ، شما را به نبرد با این قوم فرا خواندم و گفتم که پیش از آنکه سپاه بر سرتان کشند ، بر آنها بتازید . به خدا سوگند ، به هیچ قومى در خانههایشان تاخت نیاوردند . مگر آنکه زبون خصم گشتند . شما نیز آن قدر از کارزار سر بر تافتید و کار را به گردن یکدیگر انداختید و یکدیگر را نصرت ندادید ، تا هرچه داشتید به باد یغما رفت و سرزمینتان جولانگاه دشمنانتان گردید .
...اى شگفتا ، به خدا سوگند ، که همدست بودن این قوم با یکدیگر با آنکه بر باطلاند و جدایى شما از یکدیگر با آنکه بر حقید دل را مىمیراند و اندوه را بر آدمى چیره مىسازد .
وقتى مىنگرم که شما را آماج تاخت و تاز خود قرار مىدهند و از جاى نمىجنبید ، بر شما مىتازند و شما براى پیکار دست فرا نمىکنید ، مىگویم ، که اى قباحت و ذلت نصیبتان باد خدا را معصیت مىکنند و شما بدان خشنودید . چون در گرماى تابستان به کارزارتان فراخوانم ، مىگویید که در این گرماى سخت چه جاى نبرد است ، مهلتمان ده تا گرما فروکش کند و ، چون در سرماى زمستان به کارزارتان فراخوانم ، مىگویید که در این سورت سرما ، چه جاى نبرد است ؟ مهلتمان ده تا سورت سرما بشکند . این همه که از سرما و گرما مىگریزید به خدا قسم از شمشیر گریزانترید .
اى به صورت مردان عارى از مردانگى ، با عقل کودکان و خرد زنان به حجله آرمیده ، کاش نه شما را دیده بودم و نه مىشناختمتان . این آشنایى براى من ، به خدا سوگند ، جز پشیمانى و اندوه هیچ ثمرهاى نداشت . مرگ بر شما باد ، که دلم را مالامال خون گردانیدید و سینهام را از خشم آکنده ساختید و جام زندگیم را از شرنگ غم لبریز کردید و با نافرمانیهاى خود اندیشهام را تباه ساختید .
****
قسمتی از نامه پذیرش قطعنامه از سوی امام: "من به صراحت اعلام می کنم که ملی گراها اگر بودند به راحتی در مشکلات و سختی ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز می کردند و برای این که خود را از فشار روزمره سیاسی برهانند همه کاسه های صبر و مقاومت را یکی یکی می شکستند و به همه میثاق ها و تعهدات ملی میهنی ادعایی خود پشت پا می زدند.کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی دانیم ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند"
****
بیانات آقا در دیدار با نمایندگان مجلس ششم در خرداد ماه 1382 : "چون تلاش جریانهاى سیاسىِ ضدّ جمهورى اسلامى و ضدّ این حرکت عظیم اسلامىِ ملت ایران و ملتهاى منطقه - این جریان تبلیغاتىِ عظیمى که امروز به راه انداختهاند - در جهت ایجاد تلاطم - هم تلاطمهاى اجتماعى و هم تلاطم روحى - است؛ یعنى دلها را مضطرب کردن، نگران و ترسان کردن که امروز سیاست کلّى امپراتورى خبرى در دنیا این است و تازگى هم ندارد - نه نسبت به ما در این بیست و چند سال و نه نسبت به جریان حق در طول تاریخ اسلام از اوّل تا امروز - لذا ملاحظه مىکنید یکى از مطالبى که در قرآن روى آن بهعنوان یک موضوعِ منفى تکیه شده، «مرجفون» است؛ یعنى همان کسانى که سعى مىکنند دلها را مضطرب، پریشان و ملتهب کنند و دلهره ایجاد نمایند. آنروز این آیه شریفه را براى دوستان دیگرى که اینجا بودند، خواندم: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فأخشوهم». در مدینه پیغمبر جنجال درست مىکردند که: «جمع شدهاند و مىخواهند پدرتان را دربیاورند! از بین رفتید، نابود شدید؛ تمام شد». آیه قرآن نازل شد که وقتى یاوهگویان و هرزهگویان و ضعیفان چنین فضایى را ایجاد مىکنند و این میکروب و ویروس خطرناک ترس را در فضا مىپراکنند، مؤمنان کسانى هستند که «فزادهم ایمانا»؛ ایمانشان بیشتر مىشود. «و قالوا حسبناا... و نعم الوکیل». این «حسبناا... و نعم الوکیل» متعلّق به اینجاست. یعنى در مواجهه با تلاطمى که دشمن مىخواهد بهوسیله امواج تبلیغاتى و روانى خود ایجاد کند، آرامش دارند. "
حضراتی که از جانب ملت شجاع ایران چنین نامه های ذلیلانه ای را امضاء و منتشر می کنند شایستگی یدک کشیدن اسم مرد به دنبال خویش را ندارند.
http://basijjahani.blogfa.com
فرانسیس فوکویاما پژوهشگر و تاریخ نگار ژاپنی الاصل تبعه ی آمریکاست . وی با شخصیتی نیمه سیاسی - نیمه فلسفی دارای سابقه ی کار در اداره ی امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت رند از شرکتهای وابسته به پنتاگون می باشد .
فوکویاما در کنفرانسی که 21 سال پیش یعنی سال 1986 در اورشلیم برگزار شد به ترسیم اندیشه سیاسی شیعه پرداخت . او در این کنفرانس که بازشناسی هویت شیعه نام داشت ، شیعه را به پرنده ای بلند پرواز تشبیه نمود که یک بال آن سبز و بال دیگر آن سرخ است . او بال سبز را عدالتخواهی دانست که ریشه در انتظار و بال سرخ را شهادت طلبی عنوان کرد که ریشه در حادثه عاشورا دارد . فوکویاما گفت شیعیان زرهی نیز بر تن دارند به نام ولایت فقیه که آنها را شکست ناپذیر نموده است .
فوکویاما در ادامه با بیان اینکه شیعیان فاو را تسخیر کرده اند ، می گویند اینها می روند تا کربلا و پس از ان قدس را هم بگیرند ؛ از اینرو می بایست با دادن امتیازاتی به ایران جنگ را متوقف نمود .
وی راه برخورد با این جریان را تضعیف ولایت فقیه می داند . او می گوید در صورت تضعیف ولایت فقیه ، رفاه طلبی جای شهادت طلبی را می گیرد و پس از اندیشه عدالتخواهی و انتظار نیز از جامعه رخت بر می بندد .
جالب آنکه در دوران سازندگی یکی از اساتید و استراتژیستهای آمریکایی بعنوان جامعه شناس هلندی با روادید این کشور به ایران می آید و پس از 8 ماه اقامت در ایران نسخه ای برای عوامل استکبار در ایران می پیچد .
او سالهای 70 تا 72 را سالهای اندلسیزه کردن ( ترویج فساد اخلاقی )
سالهای 72 تا 74 را سالهای ترویج سکولاریزم ،
سالهاس 74 تا 76 را سالهای واتیکانیزه کردن ( عدم دخالت روحانیون در سیاست )
سالهای 76 تا 78 را مقطع بالکانیزه کردن ایران یعنی تکرار سرنوشت جمهوریهای یوگسلاوی و شوروی برای ایرانیان برمی شمرد .پرچمدار سکولاریزه کردن ، واتیکانیزه کردن و بالکانیزه کردن ایران نیز آقایان مهاجرانی ، منتظری و سروش می باشند .
این استراتژیست سال های 78 تا 80 را سال های شعار اصلاحات ،
سالهای 80 تا 82 سالهای حقوق بشر ( به سرکردگی شیرین عبادی )
سالهای 82 تا 84 را زمان طرح شعار لیبرالیسم ،
و سالهای 84 تا 86 را زمان آمادگی برای نبرد نهایی می داند . نبردی که به گفته ی فوکویاما در سال 2007 اتفاق می افتد .
و اکنون سال 2007 در حال به پایان رسیدن است . سالی که آمریکا در باتلاق عراق فرو رفته است و ارزشهای او مانند لیبرال دموکراسی دیگر برای جوانان مسلمان جاذبه ای ندارد . از طرفی پس از افت و خیزهای بسیاری که سال 2007 میلادی برای کشورمان داشت ( از جمله می توان به تهدیدها و بلوفهای پی درپی بوش در رابطه با حمله نظامی به ایران و همراهی برخی از سیاسیون داخل کشور با ویژه نشان دادن وضعیت کشور اشاره کرد ) گزارش نهادهای امنیتی و اطلاعاتی امریکا که مبنی بر رفع اتهام (موقتی) تولید سلاح هسته ای در ایران بود به نظر نمی رسد در این چند روز باقیمانده نیز پیش بینی این تحلیلگر بواقعیت بپیوندند . منتظر می مانیم تا ببینیم تحلیلگران شکست خورده امریکا برای سال 2008 چه برنامه ای در پیش خواهند داشت .