نشریه چشمه
کتاب آیات شیطانی بر خلاف آن چه گفته می شود، یک کتاب علمی و نظری نیست؛ بلکه داستانی است بلند در 9 فصل که شخصیت های آن را حضرت رسول اکرم (ص)، همسرانش و صحابی شناخته شده اش و حضرت جبرئیل امین تشکیل می دهند. سلمان رشدی در یکی از آخرین کتابهای خود، به فلاکت و ذلت پس از انتشار کتاب «آیات شیطانی» اشاره می کند. وی در کتاب خود با اشاره به مجروحیت مترجم ایتالیایی کتابش توسط مسلمانان ایتالیایی تا سر حد مرگ و به هلاکت رسیدن مترجم ژاپنی آیات شیطانی بر اثر حمله مسلمانان ژاپنی، وی از روز ترور ناشر نروژی کتابش به این شکل یاد می کند: «روزی که ناشر نروژی مورد اصابت گلوله قرار گرفت یکی از بدترین روزهای عمر من است. » او در آن ایام تنها طی 20 روز 13 بار محل خواب خود را تغییر داد. چنان فضای جهنمی بر زندگی او حاکم گردید که همسرش از وی جدا شد و در مطبوعات وی را «فردی بزدل» نامیدند.
تنها دو سال پس از صدور حکم اعدام بود که سلمان رشدی جرأت سفر به خارج انگلستان را پیدا کرد و با یک هواپیمای جنگی در سال 1991 میلادی برای سخنرانی به دانشگاه کلمبیا در آمریکا رفت و برگشت. محافظت از او پس از صدور حکم حضرت امام بر عهده «اسکاتلندیارد» (پلیس انگلیس) قرار گرفت. هزینه های محافظت از او در سال بین یک تا 10 میلیون پوند تخمین زده می شود؛ در حدی که یک بار شاهزاده چارلز (ولیعهد انگلستان) اعلام کرد: «سلمان رشدی سرباری پر خرج برای مالیات دهندگان انگلیسی است.» همچنین شرکت هواپیمایی «بریتیش ایر ویز» حضور رشدی را در هواپیماهای خود تا سال 1998 ممنوع اعلام کرده و شرکت هواپیمایی «ایرکانادا» چند سال پیش سفر رشدی را با پروازهای خود غیرممکن اعلام نمود.
سلمان رشدی با وجود خشم جهان اسلام علیه خود، از تجدید چاپ کتاب کفرآمیز خود صرف نظر نکرد و زمانی که انگلستان حاضر به چاپ ارزان قیمت این کتاب (بدون جلد گالینگور و با کاغذ کاهی) نشد، آن را به آمریکا برد و به صورت ارزان قیمت (برای سهولت خرید عمومی آن) به چاپ رساند.
در سال های اخیر، سلمان رشدی در آمریکا زندگی می کند و توسط دولت آمریکا محافظت می شود. چند سال قبل وی به ریاست انجمن قلم آمریکا رسید. امپراطوری رسانه ای غرب بارها اعلام کرد که حکم اعدام این نویسنده از طرف ایران پس گرفته شده است که هر بار با واکنش سریع رهبر انقلاب اسلامی این مسأله تکذیب گردید.
http://mostafamazeh.blogfa.com/
این سوال شاید برای شما هم مطرح شده باشد که چرا جمهوری اسلامی رابطه اش را با امریکا قطع کرد؟ چرا در جهانی که اصل بر رابطه و دیپلماسی است جمهوری اسلامی به یکباره با قدرتمندترین کشور دنیا قطع رابطه نمود؟
پیش فرض این ابهام و این سوال این گمان است که نظام جمهوری اسلامی بعد از فروپاشی رژیم ستمشاهی بخاطر ضدیت با امریکا با این کشور قطع رابطه کرد. ولی شواهد تاریخی ماجرا را به گونه دیگری تعریف میکند.
بعد از فروپاشی رژیم ستمشاهی, امریکاییها که از پیروزی انقلاب اسلامی شوکه شده و پایگاه خود در خاورمیانه را از دست رفته میدیدند, در چندین مقطع پیشنهاد قطع رابطه با ایران را مطرح کردند. اولین بار زمانی بود که چند تن از سران رژیم پهلوی که در کشتار ملت نقش داشتند به فرمان دادگاه انقلاب محکوم به اعدام شدند. در این بین مجلس سنای آمریکـا در 27/2/58 با صدور بیانیه ای عجولانه اعدام عناصر دستگاه شاه را بـه شدت محکوم و اخطار شدید اللحنی مبنی بر قطع رابطه با ایران و افزایش فشار بین المللی صادر کرد. حضرت امام در پاسخ به اقدام مجلس سنای آمریکا فرمودند: "داغی که به دل آمریکا از این انقلاب وارد شده است به دل هیچ کس وارد نشده است".
دومین بار ماجرا به بعد از ماجرای 13 آبان برمیگردد, آنگاه که سفارتخانه آمریکا در تهران به تسخیر جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در آمد. در این شرایط بار دیگر در سنای آمریکا در 24 آبان پیشنهاد قطع رابطه با ایران مطرح میگردد که اینبار هم ادعایی بیش نبود و این تصمیم از ساختمان سنا بیرون نیامد و جنبه دیپلماتیک نیافت.
اما بار سوم آمریکا که در تعامل با ایران مستاصل شده و با انتشار اسناد لانه جاسوسی در سطح بین المللی مفتضح گردیده بود, و از طرفی خود را آماده اقدام نظامی جهت آزادی گروگانها میکرد(کاری که در 5 اردیبهشت همان سال 59 به مدد الهی ناکام ماند) برای بدست آوردن آبرو از دست رفته و حفظ پرستیژ ابرقدرتی خود چارهای جز قطع رابطه با ایران نداشت.
در چنین شرایطی کارتـر در 19 فروردین سال 59 در صحنـه تلویزیون ظاهـر گردید و طی سخنرانی قـطـع روابـط دیپلماتیک بین آمریکا و ایران را اعلام نمود و بـه دیپلماتهای ایرانی 24 ساعت وقت داد تا خاک این کشور را ترک نمایند. وی همچنین قطع فـوری معاملات بازرگانی با ایران که در قطعنامـه سـازمان ملل پیش بینی شده بـود را اعلام نمود.