نشریه چشمه
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر هیات دولت با ایشان، دو جریان داخلی و خارجی را در مقابل این دولت دانستند که همچون جنگ احزاب دست به دست هم دادهاند و فشار میآورند که دولت نهم را بکوبند. اما براستی دلیل اتحاد کنونی دشمنان اسلام چیست؟
در حقیقت مقام معظم رهبری با این بیان، خواستهاند از جریان خاصی که امروز در جامعه ما به وجود آمده و اساس نظام و انقلاب را هدف قرارداده است پردهبرداری کنند. این دولت در کانون کارگزاری نظام قرار گرفته و مطیع رهبری است و حرف امام و انقلاب را میزند، و می توان گفت گفتمان نظام را دنبال می کند ، بیشترین هجمه را تحمل کرده است .
آنچه در جنگ احزاب صورت گرفت، همدستی و همیاری تمام جریانهای ضداسلام در شبه جزیره عربستان بعد از شکست توطئههای فردیشان بود. از ابتدای ظهور اسلام، قریش از یک طرف و گروههای ملحد و مشرک دیگر هر کدام در ظرف وجودیشان، با استفاده از قدرت خود، علیه پیغمبر(ص) قیام کردند و شروع کردند با ایشان جنگیدند. تمام این حرکتها و توطئهها بر ضد رسولا... شکست خورد، و کار به جایی رسید که هیچیک بهتنهایی جریانهای مخالف اسلام به این نتیجه رسیده بودند که قدرت مصاف در برابر مسلمانها و پیغمبر را ندارد. لذا در صدد برآمدند که با اتفاق و تجمیع قدرت و نیرو، بتوانند بر پیغمبر(ص) مسلط شوند و مسلمانان را شکست دهند. با این تفکر و اندیشه، جریان جنگ احزاب شروع شد.
در این جنگ، سه جریان کنار هم قرار گرفتند. اول جریان کفر و شرک و بتپرستی عربستان. دوم جریان یهود به عنوان معاند هدفمند پیغمبر و اسلام و سوم جریان نفاقی که در مدینه نفوذ کرده و قدرت توطئه خودشان را از دستداده بودند. این سه جریان با هم یکی شدند و جنگ احزاب آغاز شد.
در واقع رهبری با تشبیهی که فرمودند، میخواهند مردم را به این نکته توجه دهند که در تجربه تداوم سیساله این نظام به عنوان دستاورد محوری انقلاب، همه توطئهها، از جنگ تحمیلی گرفته تا توطئههای بینالمللی در تقابل با این نظام و کشور و حرکتهای کور و هدفمند نفاق در داخل کشور، شکست خورده است. نفاق در شکلها و رنگهای گوناگون، هم آنجایی که با قیام مسلحانه به مصاف این انقلاب آمده، هم آنجایی که در صدد براندازی نظام با یک حرکت نرم و کودتای خزنده اقدام کرده، شکست خورده است. جریانهای بیرونی نیز در تهاجمشان، شکست خوردهاند، هم شرق و هم غرب، در جبهههای اقتصادی و سیاسی، در همه توطئهها در برابر نظام ما شکست خوردهاند. الآن همه به این نتیجه رسیدهاند که هیچکدام به تنهایی قدرت مقابله با این نظام را ندارند و بههمین سبب، در مقام مقابله با این نظام دست به یکی شدهاند. درنتیجه، در برخورد با این نظام و جریانهای آن، که در صف مقدماش این دولت ارزشی قرار دارد، وزارت خارجه اسرائیل همان حرفی را میزند که در مجامع اروپایی زده میشود و همان حرف هم به وسیله جریانهای نفاق داخلی تکرار میشود! وقتی بناست یک موضعگیری در مقابل دولت و انقلاب انجام گیرد، ما یک همنوایی بین این جریانها احساس میکنیم.
در نظر داشته باشید که برخی مدعیان اصولگرایی در سپاه پیامبر، بعد از این که قدرت و لشکرکشی احزاب را دیدند، دچار ترس شدند و بحث مخالفت و عبور از پیامبر را مطرح کردند. در زمان کنونی نیز هر گاه دشمنان نظام ، دست به تهدید زده اند برخی به سرعت حرف از تسامح و گاها تسلیم شدن در برابر دشمنان را مطرح کرده اند . همانطور که بهزاد نبوی قبلا به بهانه حفاظت از مردم و کشور علنا ترس خود را در مورد تهدیدات دشمنان در زمینه هسته ای با این جملات مطرح کرد : "شاید برخی جبهه بگیرند که فلانی از آمریکا می ترسد، بله به خاطر کشورم!، مردم!!! و انقلابم !!! از آمریکای تا بن دندان مسلح می ترسم."
در جنگ احزاب وقتی عمربنعبدود مبارزه طلبی میکرد، عدهای از کسانی که پشت سر پیغمبر مقابل احزاب ایستاده بودند دچار تردید شدند و در فکر این افتادند که پیامبر با احزاب صلح کند! عدهای در صدد برآمدند یک رابطه و لابی برقرار کنند تا اگر احزاب پیروز شدند، اینها بتوانند خودشان را حفظ کنند! براستی بد نیست این سوال را از خودمان بکنیم که در این جنگ ما جزو کدام دسته ایم.
سید محمد دانش پایه – ارشد حسابداری 87