«خط امام» عنوانی است که برخی اهل سیاست در ایران تلاش کرده اند در سال های پس از ارتحال رهبر کبیر انقلاب اسلامی خود را با استفاده از آن، از گروه های دیگر حاضر در صحنه سیاسی کشور متمایز کنند. با این وجود، تا امروز این پرسش هرگز به درستی بازشکافی نشده که این اصطلاح آیا به راستی مشخص کننده محتوای عمل سیاسی مدعیان آن است یا اینکه پس پرده این اشتغال به الفاظ مقاصد سیاسی خاصی نهفته است که آشکار شدن آن را نمی خواهند و نمی پسندند. از بعضی کسانی که با این عنوان شناخته می شوند، ادعای پیروی از خط امام را بی سوال و جواب البته می توان پذیرفت. آنها برای امام بزرگوار شاگردانی صدیق و وفادار بودند و هنوز هم هستند. اما بعضی دیگر باید درباره میزان صحت ادعای خود پاسخگو باشند.
شاید معقول ترین شیوه برای بحث در این باره که پس پرده شعار خط امام نزد برخی آقایان تا چه مایه حقیقت و صداقت نهفته و آنچه آنها می خواهند و می کنند با آنچه امام می پسندید تا چه حد هماهنگی و تطابق هست، آن باشد که اصول برگرفته از سلوک امام را پیش چشم خود بگذاریم و از میزان پای بندی «خط امامی» ها به آن پرسش کنیم. این مقایسه وزن بسیاری از ادعاها را معلوم خواهد کرد.
با مطالعه تفصیلی حیات سیاسی و اجتماعی امام می توان 3 اصل کلی را به مثابه رئوس اندیشه ایشان استخراج کرد.
1 - بدون تردید اولین اصل حاکم بر تفکر و عمل امام این است که هیچ چیز مهم تر از جاری شدن امر خداوند و حاکم شدن حکم اسلام بر جمیع شئون حیات آدمیان نیست. البته ، اسلام امام اسلامی است که می تواند در هر زمانه ای اداره امور را به دست بگیرد. امام در طول حیات پربرکت خود همواره رو در روی دو طیف ایستاد ؛ یکی متحجرانی که با اسلام آنها یک نانوایی را هم نمی شد اداره کرد و دیگر غربزدگان و روشنفکرانی که اسلام را خفته در کنج مساجد و تبعید شده به مجالس ترحیم می پسندیدند و عقیده داشتند مملکت را باید به نخبگانی سپرد که ولو فریضه یومیه شان فوت شود «کارشان را بلدند». بر این مبناست که امام قلب نظریه سیاسی خود را ولایت فقیه قرار می دهد و توصیه می کند «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد». اکنون پرسش این است که کارنامه مدعیان خط امام در پاسداشت از این میراث ارزشمند امام تا چه حد قابل دفاع است. متاسفانه در این سال ها و خصوصا دوره زمامداری اصلاح طلبان، جماعتی هر چند اندک خود را به میانه جبهه خط امامی ها افکندند و تا می توانستند بر همه آن ارزش هایی که امام تمام عمر خود را صرف پاسداری از آنها کرده بود تاختند. در حالی که همه میراث امام آماج تیغ بی حیای دشمنان بود، کمتر نشانی از مدعیان خط امام می شد یافت که قدمی پیش بگذارند و از آنچه ادعا می کردند همه هویت سیاسی شان است دفاعی درخور بکنند.
2 - دومین اصل از حاکم بر رفتار و گفتار امام را می توان استکبار ستیزی خواند. بارزترین جنبه این استکبار ستیزی سازش ناپذیر و توفنده را در ادبیاتی می توان سراغ گرفت که امام طی سال ها در مقابل امریکا -به عنوان سمبل استکبار جهانی- توسعه داد و غنا بخشید. باز جای سوال از بعضی مدعیان خط امام است که چگونه در سال های زمامداری خود ایستادند و آن همه دل دادن و قلوه ستاندن با امریکا را تماشا کردند اما کسی نگفت که چیزی از میراث امام به خطر افتاده است. عمق خیانتی که برخی شبه کارشناسان و دیپلمات های اصلاحاتی در زمینه برقراری ارتباط با امریکا دست کشیدن تدریجی از همه آنچه اصول بنیادین اندیشه امام و انقلاب طراحی کرده بودند هنوز پنهان است. اگر زمانی بشود از آرشیوهای مکتوب و غیر مکتوب بعضی از این حقایق را بیرون کشید و پیش چشم مردم گذاشت تازه آشکار خواهد شد که اگر نبود اراده استوار و تدبیر بی مثال خلف آن پیر صالح امروز دیگر نشانی از آن همه ارزش های خط امامی باقی نمانده بود.
3 - سومین جنبه بارز در عمل و اندیشه امام لزوم برقراری عدالت و مبارزه بی امان با زرسالارانی است که نفع خود را بر مصالح ملک و ملت مقدم می دارند و یا اندکی صریح تر «همه همتشان علف شکمشان است». در سال های گذشته آلودگی های بزرگ و غیر قابل اغماضی از این حیث به بدنه جبهه ای که برخی شیوخ خط امامی هم خود را عضو آن می دانند راه یافته است اما هیچ اراده ای برای پالایش آن دیده نمی شود سهل است اقدامات قانونی نهادهای مسئول برای مبارزه با این بلای عظیم را هم روزنامه های وابسته به همان شیوخ «بازی سیاسی» می خوانند و به هر روشی که مقدور باشد بر سر راه آن مانع می تراشند. فساد اقتصادی در این سال ها در موارد مهمی با قدرت سیاسی پیوند برقرار کرده و به همین دلیل امروز مبارزه با فساد بیش از آن که دشواری فنی و حقوقی داشته باشد، با دشواری های سیاسی مواجه است. مرور کارنامه اقتصادی بعضی به اصطلاح خط امامی ها البته وظیفه ای نیست که این یادداشت بر عهده دارد اما نمونه ها آنچنان واضح و فراوان است که اکنون حاجت به مرور آنها نباشد.
نهایتا آنچه امروز برای جامعه سیاسی ایران یک فریضه عینی است این است که با شفاف کردن مفاهیم و سنجش مستمر نسبتی که میان ادعاها و رفتارها وجود دارد شرایطی به وجود بیاورد که در آن گروه های سیاسی نتوانند به سادگی ضعف ها و خطاهای فاحش خود را با هزینه کردن از بزرگانی که اساس انقلاب بر سلوک و مجاهدت آنان استوار است، بپوشانند و به قیمت خدعه با کسی چون امام خود را آسوده سازند.
نوشته شده توسط نشریه چشمه در چهارشنبه 87/3/15 و ساعت 11:26 عصر |
نظرات دیگران()